پس از اینکه رضا خان توانست با کمک انگلیس، سلسله قاجار را منقرض و خود را شاه ممالک محروسه قاجار اعلام کند، با تکیه بر تز یک دولتیک ملت « شالوده یک حکومت مرکزی فاشیستی و اشغال گری ریخته شد که با ایدئولوژی فارس گرایی همراه بود. از این دوران هویت جعلی ایرانی ،ایجاد کشور جعلی ایران بجای امپراطوری چندین مملکته با اشغال وطن ملل،تاریخ جعلی آریای و پارسی ،تحقیر ملل و هویت ملی آنها ،تالان و تاراج ثروتهای ملل به مناطق فارس ،فارسیزه کردن نام و ترکیب جمعیتی شهر ها و مکانها .. آغاز شد.
قدرت در تهران متمرکز بود و توسط استانداران و فرماندهان لشکر که همه از تهران فرستاده می شدند اعمال می شد. سیاست اقتصادی هم سخت دولت گرا بود و انحصارات و شرکتهای دولتی تقریبأ در همه امور اقتصادی دخالت می کردند. از جمله بیش تر بازرگانی داخلی و خارجی در انحصار دولت بود …
به عنوان نمونه، دولت غله مرغوب آذربایجان را به بهای کم می خرید و در تهران و شهرهای بزرگ فارس نشین برای مصرف می فروخت و در عوض غله نامرغوب جاهای دیگر را به بهای بیش تری در آذربایجان به فروش می رساند. البته اجحاف فقط منحصر به آذربایجان و نواحی مشابه نبود بلکه حتی نواحی فارس نشین را در بر می¬گرفت. اما در آذربایجان، خوزستان و سایر مناطقی که اکثریت بزرگشان فارس نشین نبودند، بیعدالتی مضاعفی بود.
حتی اصفهانیها و شیرازیها هم از اینکه استاندار اهل محلشان نبود از تهران فرستاده می شد نارضی بودند اما دست کم زبان استاندار فارسی بود.
اگرچه دولتیان، اعم از داری و نظامی، به مناطق زیر فرمان خود تقریبأ به شکل ممالک اشغال شده می نگریستند و از تجاوز و تحقیر مردم خودداری نمی کردند اما این ویژگیها در مورد آذربایجان به اعلا درجه ممکن بود. وقتی که خواسته بودند سرشماری کنند استاندار وقت در آذربایجان «خر شماری» را به کار برده بود… در مدارس آذربایجان اگر دانش آموزی سهوأ با دوستش به ترکی حرف می زد تنبیه می شد. کسی نمی توانست روی سنگ گور پدر و مادرش به ترکی چیز بنویسد». (همایون کاتوزیان؛ فرقه نتیجه توسعه آمرانه بود، مجله اندیشه پویا، سال چهارم، شماره ۳۰، آبان ۱۳۹۴، ص ۷۰).
در اثر چنین اقداماتی مردم آذربایجان با حکومت رضاخان که در زمان محاصره تبریز با شصت تیر به مبارزه با ستارخان آمده بود، کی می توانستند کنار آمده و آن را بپذیرند. قانون ایالتی و ولایتی یکی از خواستههای مردم آذربایجان از دوران مشروطه بود که در این برهه از زمان بیش از هر وقت دیگری اجرایی شدنش لازم دیده می شد.
پس از اشغال ارضی ممالک قاجاریه توسط قوای متفقین (شوروی نواحی شمالی و انگلستان نواحی جنوبی) رضا خان از قدرت برکنار و فرزندش محمدرضا بر تخت نشاندند کسانی که رضا پالانی را آورده بود با تیپا بیرون انداخته حتی اجازه مردن در این اراضی را هم بهش ندادند. استبداد کودتا شکسته شده و قدرت حکومت مرکزی فروریخت. به ناچار فضای سیاسی باز و زندانیان آزاد شدند. با حضور قوای روس در نواحی آذربایجان مردم که از یوغ استکبار رضا خان رها شده بودند شروع به مطالبه خواستههای خود کردند. در این بین سید جعفر پیشه وری به همراه تنی چند از سیاست مردان آذربایجانی (از جمله بسیاری از اعضای حزب توده شعبه آذربایجان) در سایه حمایتهای کشور شوراها توانست فرقه دموکرات آذربایجان را پایه ریزی و طرح خودمختاری آذربایجان را در بیانیه دوازدهم شهریور ۱۳۲۴ مطرح سازد. در ابتداي امر خواستههاي فرقه دموکرات چنين اعلام شد:
۱. به رسمیت شناختن تمامیت ارضی امپراطوری ممالک قاجاریه زیر نام ایران
۲. تدريس زبان ترکی در مدارس
۳. تشکيل انجمن ايالتي آذربايجان
۴. اضافه شدن تعداد نمايندگان آذربايجان در مجلس شورای ملی
۵. تخصيص ۷۵% از درآمد آذربايجان براي مصرف خود آن ايالت و…
تأسیس فرقه و اقدامات ایشان مخالفان و موافقان بسیاری داشت و از جمله مهمترین مباحث مبتلابه همان بحث تمامیت ارضی کشور بود. ملک الشعرای بهار در نامهای سرگشاده به فرقه دموکرات آذربایجان ضمن ابراز نگرانی از تمامیت ارضی ایران و همچنین اعتماد به مؤسسین فرقه، تلویحأ آنان را محق دانسته می گوید؛ «قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی با قانون عریض و طویل وزارت به همین منظور نوشته شد و تنها چیزی که آزادی را از چنگال محمدعلی شاه نجات داد و مردم ایالات را بر دولت مستبد مرکزی چیره کرد، همانا انجمنهای ایالتی و ولایتی و همان مختصر خودمختاری ایالات بود. اما بدبختانه نمایندگان دوره دوم مجلس فریب مرحوم ناصرالملک و وزرای عصر را که می خواستند دست بازتری در اداره کشور داشته باشند و کسی موی دماغ آنها نباشد، خورده، انجمن هارا موقوف و آن قانون را زیر پا محو کردند…». (ملک الشعرای بهار، مجله نبرد (ایران ما) ۲۵ شهریور ۱۳۲۵).
فرقه با برگزاری انتخاباتی که در آن برای نخستین بار زنان حق رأی داشتند، نمایندگان مردم را مشخص و در روز ۲۱ آذرماه ۱۳۲۴ مجلس ملی و حکومت خودمختار ملی را در آذربایجان تشکیل می دهد. در این بازه زمانی تحلیلهای متفاوتی از سوی موافقان، مخالفان یا بیطرفان در کوشه کنار ایران و حتی خارج صورت می گیرد.
کنسول وقت انگلیس در تبریز در گزارش خود به دولت مطبوعش می نویسد: «گرچه غیر قابل تصور است که این جنبش بتواند بدون حمایت روسها به نتیجه برسد و هرچند که روسها به دلیل اهداف خود از آن پشتیبانی می کنند، نمی توان انکار کرد که در بین کارگران و دهقانان این استان احساسی وجود دارد که من همیشه آن را خشم طبیعی نسبت به بیلیاقتی و فساد حکومت ایران قلمداد کرده ام، و باز نمی توان انکار کرد که بدبختیها و بیعدالتی هایی وجود دارد که اگر در هر کشور دیگری بود به شورشی خود انگیخته منجر می شد. نمی توانم باور کنم که این نهضت کاملأ کار روسها باشد».(ایران بین دو انقلاب، آبراهامیان)
حکومت فرقه دموکرات در آذربایجان خودمختار با تحمل فراز و فرودهای بسیاری یک سال بیشتر دوام نمی آورد. طبق مذاکرات صورت گرفته بین قوام السلطنه نخست وزیر و سید جعفر پیشه وری رئیس حکومت ملی، تمام خوستههای حکومت خودمختار جز مواردی همچون درجه نظامی افسران فداییان، پذیرفته می شود. ارتش سرخ تحت تهدید ایالات متحده آمریکا و قول نفت شمال توسط قوام السلطنه، از شمال آذربایجان خارج می شود. حدود ۷ ماه پس از خروج شوروی، ارتش شاهنشاهی با حمایت آمریکا به بهانه برگزاری انتخابات پانزدهمین دوره مجلس شورای ملی که چندین ماه به تأخیر افتاده بود، وارد آذربایجان شد.
«اواخر پاییز سال ۱۳۲۵ رادیو تهران هر روز برنامههای تهمت آمیز نسبت به آذربایجان پخش می کرد… در آن روزها، آقای پیشه وری زود به زود مجالس مشورت برگزار می کرد… در یکی از این گردهماییها آقای پیشه وری خبر داد که “قوام السلطنه، قراردادی را که با نمایندگان دولت آذربایجان بسته (طبق این قرارداد خودمختاری ملی آذربایجان به رسمیت شناخته می شد)، شکسته و برای حمله به آذربایجان حاضر می شود. طبق اطلاعات رسیده، قشون شاه با صلاحها و تانکهای آمریکایی، به صورت کاملأ مسلح در قزوین جمع و منتظر دستور است”» (دکتر بالاش اذر اوغلو، فرقه دموکرات آذربایجان از تخلیه تبریز تا مرگ پیشه وری، ص ۱۵).
پیشه وری که از طرفی هیچ گونه سلاحی جز اسلحههای دستی فدائیانش در اختیار نداشت و از طرفی دیگر نمی خواست بهانه به دست قوام بدهد اعلام می کند که در برابر ورود ارتش شاهنشاهی مقاومت نکرده و با ایشان همکاری نمایید تا انتخابات برگزار گردد. اما ارتش از لحظه ورودش به آذربایجان از هیچ خشونتی علیه مردم و سران فرقه دریغ نمی کند. در این بین خانهای محلی که در جریان اصلاحات ارضی زمینهای خود را از دست داده بودند با ارتش همکاری می نمایند. پیشه وری تحت فشار هم قطارانش، به امید بازگشت دوباره برای مبارزه، مجبور به ترک وطن به مقصد شوروی می شود.
نیم پهلوی که بر تمام قولها و قرارهایش پا نهاد و از هوا و زمین مردم آذربایجان را به گلوله بست. در آن یک سال حکومت خودمختار دموکراتها زبان ترکی در مدارس آموزش داده می شد و کتابها نیز به زبان ترکی آذربایجانی بودند که ارتش شاهنشاهی همه آنها را طعمههای حریق کرده و هزاران نفر را به خاک سپرد. دوباره در برهمان پاشنه سابق چرخید. اگر نبود ضدید حکومت و روشنفکران مرکزی با زبان ترکی چه بسا که امروز حداقل در کنار زبان فارسی، به زبان مادری در مدارس تحصیل می کردیم.
Yorumlar