در کتاب «مرگ هست و بازگشت نيست»، به قلم ايرج اخگر (چاپ سال ۱۳۲۹ تهران، صص ۱۶۲- ۱۶۴) اشاراتي به ممنوع ساختن زبان تورکي در مدارس خوي و اين که کودکان تورک کلمهاي فارسي نميدانستهاند شده است. اين اشارات از جنبهي مستندسازي سياست نسلکشي زباني تورکي و روشهاي اجراي اين سياست توسط دولت ايران در سال ۱۳۲۸ يعني سه سال بعد از سقوط حکومت ملي آزربايجان حائز اهميت بسيار است.
بنا به اعتراف مولف در سال ۱۳۲۸ در مدارس خوي، کودکان تورک «حتي يک کلمه فارسي نميدانستند». اين اعترافي صريح به اين واقعيت است که زبان فارسي يک «زبان تحميلي» و «بيگانه» براي ملت تورک است.
هرچند بسياري از مانقوردها و خود فروختگان دانشگاهی تورک، داوطلبانه زبان فارسي را به عنوان يک زبان ادبي، پرستيژ و يا رابط ياد ميگرفتند، اما ملت تورک قبل و بعد از دورهي مشروطيت، هرگز علاقهاي به زبان فارسي از خود نشان نميداد و تلاشي براي ياد گرفتن آن هم نميکرد.تا همین امروز هم در روستاها و شهرها و ۲ نسل پیشنیها فارسی نمیدنند.
گسترش زبان فارسي در ميان ملت تورک در آزربايجان، امري جديد و مربوط به دهههاي اخير بوده، صرفاً معلول تحميل سيستماتيک زبان فارسي و ميوهي سياست ۱۳۰ ساله و يا پنج نسلهي نسلکشي زباني ملت تورک در جغرافیای موسوم به ایران زیر هویت جعلی ایرانی توسط دولت فارس است.
مولف در اثر خود بعضي از روشهاي مستقيم و غيرمستقيم نسلکشي زباني تورکي توسط دولت ايران را اعتراف کرده است.
الفروشهاي مستقيم از قبيل:
ممنوعيت تعليم و تعلم و تحصيل به زبان تورکي،
ممنوعيت تکلم دانشآموزان با يکديگر و با معلمين و مسئولين مدرسه به زبان تورکي،
نصب اعلاميهها بر ديوارهاي کلاسها مبني بر ممنوعيت اکيد تکلم به زبان تورکي
اجباري بودن تکلم به زبان فارسي،
پاداش و جايزه دادن به خواندن و نوشتن و صحبت کردن به فارسي
حملهي فيزيکي به (مشت محکم بر دهان) کساني که مدافع آموزش به زبان تورکياند
بروشهاي غيرمستقيم از طريق ايجاد فشار رواني و مغزشوئي کودکان تورک
معادل ساختن تکلم به زبان تورکي با «بيگانهپرستي»،
معادل ساختن صحبت به فارسي با «ايراني بودن»، «ميهنپرستي»، «هنرمندي»، ...
«شيرين» و «زبان» ناميدن فارسي
«اجنبي» و «لهجه» خواندن تورکي
۳- کل کتاب ايرج اخگر، از موضع پانايرانيستي نوشته شده است.مولف همه جا نام آزربايجان را طبق سنت پانايرانيستي و به منظور تاکيد بر ريشه و مفهوم و تاريخ ايراني- ايرانيک - آريايي نام آزربايجان، با « ذ » نوشته است. در حال حاضر «آذربايجاننويسي» يکي ديگر از وجوه مشترک متعدد جريانات پانايرانيستي، آزربايجانگرايي پانايرانيستي و آزربايجانگرايي استالينيستي است.
۴-مولف به هنگام اشاره به کساني که تورکي را زبان آزربايجان ميدانند از اصطلاح فارسي «مشت محکم بر دهان بيگانهپرستان» استفاده ميکند. کاربرد اين اصطلاح در اينجا صرفاً يک استعارهي زباني و مجاز ادبي نيست.
بلکه بيان يک الگوي فرهنگي و رفتار اجتماعي به کرات تجربه شده است: قوميتگرايان فارس، پانايرانيسم و دولت تحت کنترل آنها، براي سرکوب و امحاء زبان و فرهنگ و ملت تورک در آزربايجان، تحميل زبان و فرهنگ فارس بر وي و نسلکشي و فارسسازي او، از حملهي فيزيکي و تهاجم و اِعمال خشونت و خونريزي باکي ندارند.
بلکه بيان يک الگوي فرهنگي و رفتار اجتماعي به کرات تجربه شده است: قوميتگرايان فارس، پانايرانيسم و دولت تحت کنترل آنها، براي سرکوب و امحاء زبان و فرهنگ و ملت تورک در آزربايجان، تحميل زبان و فرهنگ فارس بر وي و نسلکشي و فارسسازي او، از حملهي فيزيکي و تهاجم و اِعمال خشونت و خونريزي باکي ندارند.
به واقع در بندهاي ديگري از همين کتاب، مولف نمونههايي از «مشت محکم فارسي بر دهان» مدافعين زبان تورکي و حقوق ملت تورک را داده است. به عنوان مثال در صفحهي ۱۷۰ از «بريدن سر سه نفر» و «به قتل رسانيدن چندين نفر ديگر با سيلي و چوپ» و «اعدام خياباني هر کس که مييافتند ...» توسط اوباشان پانايرانيست سخن ميگويد: «صبح ۲۲ آذر چند نفر از معتمدين و ميهنپرستان به شهرباني حمله کرده، آنجا را تصرف، ۲۱ نفر از مهاجرين بيوطن بيگانهپرست را دستگير کرده، چون از مظالم آنها دل پرخوني داشتند سه نفر را سربريده، بقيه را با سيلي و چوپ کشتند. و هر کجا از اعضاي فرقه مييافتند به قتل رسانده يا دستگير ميکردند...»
تکلم به لهجهي اجنبي تورکی اکيداً ممنوع است. با زبان شيرين فارسي صحبت کنيد!
به قلم ايرج اخگر (از کتاب «مرگ هست و بازگشت نيست»، چاپ سال ۱۳۲۹ تهران، صص۱۶۲- ۱۶۴)
به قلم ايرج اخگر (از کتاب «مرگ هست و بازگشت نيست»، چاپ سال ۱۳۲۹ تهران، صص۱۶۲- ۱۶۴)
«آقاي [نصرت الله] اکبر فرماندار خوي جوائزي براي دانشآموزان کلاس اول دبستان هدايت- که در مدت شش ماه خواندن و نوشتن فارسي را به سهولت فراگرفته بودند- تهيه کرده، قصد رفتن به آن دبستان و توزيع جوائز را داشتند. نگارنده [ايرج اخگر] از فرصت استفاده نموده، به اتفاق ايشان و آقاي رئيس فرهنگ [عبدالکريم صدقياني] به آنجا رفتيم.
آقاي فيروزبخت آموزگار کلاس اول موفق شده بود در مدت ۶ ماه ۵۳ نفر از دانشآموزان خود را - که حتي يک کلمه فارسي نميدانستند - به خوبي و سهولت خواندن و نوشتن و صحبت کردن فارسي بياموزد.
پس از آنکه آقاي فرماندار از مجتبي بيات چرسي دانشآموز کلاس اول سوالاتي راجع به دروس او نمودند و [وي] به سرعت تمام پاسخ داد، نگارنده از او پرسيدم: «چه چيز را دوست ميداري، و بيش از همه به که احترام ميگذاري؟» اين طفل يتيم سرش را بلند کرده و در حاليکه اشک در چشمهايش حلقه زده بود، با صدائي که از فرط احساسات ميلرزيد گفت: «من پرچم مقدس سه رنگ ايران را بيش از هر چيز دوست ميدارم. و به شاهنشاه ايران، اعليحضرت محمدرضاشاه پهلوي بيشتر از همه کس احترام ميگذارم».
اين جملات مهيج به اندازهاي ساده و عاري از تکلف و معصومانه ادا شد که بغض در گلوي ما پيچيده، بزحمت از گريستن خودداري کرديم. اين پاسخ محکم که از شاهدوستي و ميهنپرستي اهالي آذربايجان سرچشمه ميگرفت و همچنين ملاحظه و مشاهدهي دانشآموزان کوچکي که براحتي و آساني به فارسي تکلم کرده دروس خود را آموخته بودند، به منزلهي مشت محکمي بر دهان بيگانهپرستان و آنها که معتقد بودند آذربايجاني جز به ترکي نميتواند چيزي فراگيرد به شمار ميرفت.
به ديوار تمام کلاسها اين اشعار الصاق شده بود: تکلم به زبان اجنبي ترکي اکيداً ممنوع است. با لهجهي شيرين فارسي صحبت کنيد!.
پس از آنکه آقاي فرماندار جوائزي را که تهيه کرده بودند توزيع نمودند، دبستان هدايت را ترک کرديم. از آن تاريخ تاکنون همواره قيافهي باز و چهرهي معصومانهي مجتبي بيات چرسي در نظر نگارنده مجسم بوده، دليل بارزي است که اگر آذربايجاني مربي و مشوق لايقي داشته باشد، بهترين نمونهي يک فرد ايراني شاهدوست و ميهنپرست و هنرمند به شمار خواهد رفت.»
لينک دانلود کتاب مرگ است و بازگشت نيست: http://bit.do/ehbCj
sozum
Yorumlar