سند تاريخي دیگر : تحميل زبان فارسي به شاگردان تورک با توبيخ و اخطار و قدغن نمودن تورکي حرف زدن در مدارس آزربایجان ,تورکمنستان جنوبی, قاشقای یورد ...در طول نود سال اشغال گری ایرانی
در زير يک نمونه از مکاتبات دولتي از دورهي رضا پالانی دست نشانده و مهره انگلیس به سال ۱۳۰۷ شمسي (۱۹۲۸) در باره ممنوع ساختن تکلم به زبان تورکي در مدرسهي دارالمعلين (دانشسرا)، احتمالاً در تبريز است .
با آمدن رضا پالانی علاوه بر ممنوع کردن تحصیل به زبان تورکی در مدارس, مکاتبه و هرگونه ارتباط و سخن به زبان تورکی در مدارس، ادارات، ارتش، دادگاه و تمامی جلسات رسمی و دولتی ممنوع شد،اسامی شهرها واماکن تاریخی تغییر، اسامی تورکی، کتابهای تورکی وغیره قدغن شده، سیاست شدید آسیمیله تطبیق شدپسر رضا پالانی محمد رضا هم همین سیاست را با شدت بیشتر ادامه داد و جمهوری اسلامی هم با بزک اسلامی, پیرو این سیاست شده و همانند پهلویها سیاست کثیف آسیمیلاسیون ،انکار ملت و ملییتها ،تحریف تاریخ ، تطبیق کرد
سند نشان ميدهد که در مورد زبان تورکي، در ممالک تحت اشغال فارس که بنام ایران و ملیت جعلی ایرانی شناسانده میشود بصورت سیستماتیک يک سياست نسلکشي زباني رسمي-دولتي در حال اجراست. نسلکشي زباني و ملی تورکهای تحت اشغال فارسها در دههي ۱۲۷۰ شمسي (دههي ۱۸۹۰ ميلادي)، يعني در مراحل اوليهي جنبش مشروطيت و نزديک به صد و سي سال پيش آغاز شده و تاکنون به مدت پنج نسل ادامه يافته است.
بنا به اين سند، در مدرسهي دارالمعلمين يک سيستم خبرچيني رسمي ايجاد شده بود که تورکي سخن گفتن شاگردان تورک- معلمين آينده- را به ادارهي تفتيش راپرت ميکرد. اين راپرت از آنجا به ادارهي معارف، سپس به ادارهي معارف و اوقاف آزربايجان و نهايتاً به وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه در تهران فرستاده ميشد.
به مدير مدرسهي دارالمعلمين رسماً امر شد که تورکي صحبت کردن شاگردان را قدغن کرده و آنها را ملزم نمايد که هميشه فارسي حرف بزنند، مراقب رعايت امر قدغن نمودن تکلم به زبان تورکي باشد. در صورت تخطي شاگردان از اين امر، شاگردان تورک را در حياط مدرسه جمع کرده و در مورد عدم تکلم به زبان تورکي به طور جمعي به آنها اکيداً اخطار نمايد و تورکي حرفزنندگان را توبيخ و ملامت نمايد. مفتش (بازرس) ادارهي تفتيش و يا معارف نيز، به مدارس براي کنترل چگونگي رعايت ممنوعيت زبان تورکي سر ميزد، شاگردان متخطي را به جرم تورکي حرف زدن، راساً بازخواست و توبيخ مينمود و ماوقع را به ادارهي متبوع خود راپرت ميکرد.
دانشآموز توبيخ شده به مفتش ميگويد که همهي شاگردان در مدرسه تورکي حرف ميزنند و از طرف مدرسه هم قدغن شدن زبان تورکي به آنها ابلاغ نشده است. هرچند اين تثبيتها نشان ميدهند که دانشآموزان و اولياي مدارس تورک، به ممنوعيت حر زادن به زبان تورکي از سوي دولت تازه تاسیس ايران وقعي نمينهادند و در مقابل آن مقاومت منفي ميکردهاند، اما اينها واکنشهائي بسيار ضعيف در مقابل قدغن نمودن زبان ملي ملت تورک و نسلکشي زباني آن بشمار ميروند.
متن سند:
وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه
ادارهي معارف و اوقاف آزربايجان
اداره: معارف
اداره: تفتيش
۱۵۵
بتاريخ ۱۸، ۱۱ ماه ۱۳۰۷ مطابق ... شهر ... ۱۳۴
نمره ۱۰۷۷۶، ضميمه ...
آقاي مدير مدرسهي دارالمعلمين
از قرار راپرت واصل روز شنبه ۱۳-۱۱-۰۷ ساعت چهار بعد از ظهر که شاگردان آن مدرسه در ورزشگاه حاضر بودند، اغلب با ترکي حرف ميزدهاند.
آقاي ملکي مفتش اداره هم به يک نفر از شاگردان مدرسه، رشيد آقا نام محصل کلاس چهارم توبيخاً اخطار کردهاند که چرا ترکي حرف ميزنيد، مگر از طرف مدرسه به شما قدغن نکردهاند که هميشه فارسي حرف بزنيد. شاگرد مزبور در جواب گفته است که همهي شاگردان ترکي حرف ميزنند و از طرف مدرسه هم چيزي بما نگفتهاند.
و صبح روز يکشنبه هم از اداره با تلفون به مدرسه اطلاع دادهاند که شاگرد مزبور را توبيخ و ملامت نمائيد. جواباً از مدرسه گفتهاند که شاگردان ما ترکي حرف نميزنند. اگر چه ادارهي معارف در مواظبت (؟) شما شکي ندارد، معذالک در موقعي که صلاح بدانيد، تمام شاگردان را در حياط جمع کرده و اکيداً اخطار لازم را بنماييد.
هنگامي که کودکان منسوب به گروه بومي و يا اقليت معين (در ايران، کودکان تورک)، قسمت عمدهي مفردات آموزشي و تحصيلات پايهي خود را به زبان خود (تورکي) دريافت نميکنند و در عوض مجبور به تحصيل در يک زبان ديگر (فارسي)، و در محيطي که زبان خودشان در آن غايب است ميگردند، و در صورتي که اين وضعيت به مدت چندين نسل ادامه يابد (در ايران، اقلاً به مدت پنج نسل)، آن گروه اقليت و يا بومي (تورک) به طور جبري و قهري در گروه مسلط و غالب (فارس) آسيميله ميشود و در نتيجه نسلهاي جديد آن گروه اقليت و بومي اقلاً به لحاظ زباني، و اغلب به لحاظ فرهنگي هم، به گروه غالب منتقل ميشوند. کودکان تورکي که به زبان خود تحصيل نکردهاند، بسيار محتمل است که به نوبهي خود در آينده زبان تورکي را به کودکان خودشان هم ياد ندهند. يعني تحصيل اجباري به زبان گروه غالب (فارس)، نخست باعث جابجايي و سپس جايگزيني زبان مادري آنها (تورکي) با زبان گروه غالب و مسلط (فارسي) شده و بدينگونه تداوم زباني بين نسلها را منقطع و از بين ميبرد. و اين مصداق بارز نسلکشي زباني، ايضاً نسلکشي است.
اين سند يکبار ديگر واقعيت تاريخي زير را تائيد ميکند که زبان فارسي براي ملت تورک، بعد از کودتای ۱۲۹۹ و بر سر کار آمدن فارس ها ، بدون اما و اگر، يک زبان کاملاً تحميلي است. توسعهي زبان فارسي و تبديل آن به يک زبان رابط در مناطق تورک از جمله در آزربايجان و ديگر نقاط تورک همچون قاشقای یورد ، در قرن بيستم و در حال حاضر، نه محصول يک نياز و يا روند طبيعي تاريخي، بلکه در اثر قدغن نمودن زبان تورکي، برچيدن نظام تحصيلي تورک و مدارس تورکزبان، ممنوعيت انتشار کتب و نشريات تورکي، آتش زدن آنها و ... ، به موازات تاسيس و گسترش مدارس فارسيزبان استعماري و تحميل زبان فارسي به زور قانون و بخشنامه و توبيخ و اخطار و ترسانيدن و ... بوده و است.
جالب است آنهایی که ما را امروز با هویتهای جعلی همچون ،ایرانی، آذری ، ترکزبان ترکتبار خطاب میکنند اين سند ۹۰ ساله از زبان ما با نام واقعي «تورکي»، همانگونه که مردم ما تورکان آزربایجان خود آنرا مينامد، ياد ميکند. تعويض نام زبان تورکي به آزري، تورک تبر یا ترک زبان یا قوم و دهها نام ديگر بر اساس استان و شهر و طائفه و ...، توسط خارجيان، دولت ايران، ايرانگرايان ، پديدهاي متاخر و مولفهاي از سياست گستردهتر تورکستيزي در جغرافیایی سیاسی موسوم به ايران است.
سياست رسمي تورکيستيزي و حذف زبان تورکي از ايران در يک صد سال اخير، بر خلاف آنچه پان ایرانیستهای و مانقوردان ادعا و تبليغ ميکنند، صرفاً محدود به چند استان و شهر آزربايجاني نبوده و نيست. بلکه همهي ملت تورک اسیر در ايران را هدف گرفته و متناسب با پراکندگي تورکها به عنوان جمعیت قالب و اکثریت در ایران را شامل ميشود.
اينگونه مدارک و وثيقهها، علاوه بر آنکه مستقيما به تاريخ زبان و فرهنگ ملت تورک مربوط هستند، به لحاظ مستندسازي تاريخ سياستهاي رسمي و دولتي ۹۰ سالهي تورکستيزي، يکسانسازي ملی و فارسسازي (فارسيفيکاسيون) و نسلکشي زباني ملت تورک در ايران، و روشنگري و آگاهيدهي در بارهي چون و چرائي و مجريان آنها بسيار حائز اهميتاند. بدون شک مدارک و اسناد بسياري از اين قبيل در آرشيوهاي دولتي ايران موجود ميباشند. وظيفهي محققين، تاريخنگاران، دانشمندان، ادبا و فعالين حقوق بشري مسئول و باوجدان آن است که اينگونه اسناد و مدارک را علني کرده انتشار دهند. زيرا بدون آگاهي بر آنچه در گذشته بر ما رفته است، آيندهمان همان خواهد بود که گذشتهمان.
ممنوعيت دستيابي به اسناد و آرشيوهاي دولتي در کشور موسوم به ايران که بويژه در مورد محققين مستقل تورک اعمال ميشود. در حاليکه محققين پانايرانيست و تورکهاي تورکستيز آزادانه بدانها دسترسي دارند.
sozumuz
Yorumlar