در طول تاریخ همواره «کشمکش تورک و تاجیک»، در گذشتهی دور به شکل «جنگ توران و ایران»، در دورهی صفویه به شکل «جدال قزلباش و تاجیک»، در اوائل دورهی قاجاری در شکل «کشمکش آزربایجانی و عراقی» و با ظهور مشروطیت در فورم «اختلاف تورک و فارس» وجود داشته است. در عرصهی سیاسی تفوق در این نبرد، تا دورهی مشروطیت، همواره با تورکان بود. اساساً بدین سبب که تا آن زمان حاکمیت سیاسی و سلطنت و اوردو تحت کونترل تورکان دارای شعور ملی تورک قرار داشت.
با مرگ نادر شاه روز ها قدرتها بزرگ جلسه میگذارند در نهایت فرمان صادر میشود فرمان کاترینای دوم امپراتریس روسیه در سال ١٧٨٤ برای تاسیس سلسلهای ایرانیک و جلوگیری از تاسیس سلسلهای تورک در جغرافیای قفقاز جنوبی و فلات ایران و عراق عجم و عرب که جامعه اینها امروز ایران نامیده است
پس از قتل نادرشاه افشار و سقوط دولت تورک افشاری، سه دولت روسیه، بریتانیا و فرانسه که از حاکمیت سیاسی عنصر تورک بر این جغرافیا جدا ناراحت بودند، به طراحی و اجرای پروژههایی برای پایان دادن به آن و در عوض، تاسیس یک دولت خالصا ایرانی-ایرانیک آغاز کردند.
این پروژهها نخستین اقدام دولتهای استعمارگر اوروپایی برای «تغییر رژیم» در منطقه بر اساس تورکستیزی و تورکزدائی در تاریخ معاصر است.
قبل از آن دخالت دولتهای استعمارگر اوروپایی در شکل بازی دادن شاهان صفوی و استفادهی ابزاری از دولت تورک قیزیلباشیه برای زدن ضربه از پشت بر امپراتوری عثمانی و الیت سیاسی-نظامی قیزیلباش بود. دومین اقدام برای «تغییر رژیم» در منطقه، انقلاب مشروطیت-کودتای سوم اسفند-تاسیس سلسلهی پهلوی توسط بریتانیا است
در این دو تحقیق مشخصا فرمان امپراتوریچهی روسیه کارترین-ائکاتئرینای دوم, در سال ١٧٨٤ برای تهیهی یک پروژه به منظور تضعیف عنصرملی تورک در این جغرافیا، دور کردن تورکها از حاکمیت سیاسی، تقویت عنصر قومی ایرانی-ایرانیک، تاسیس یک دولت صرفا مرکب از ایرانی-ایرانیکها توسط زندیه,، امضای پیمان اتحاد بین آن دولت ایرانیک و روسیه بر علیه عثمانی، تاسیس یک دولت ارمنی بر اراضی تورک جنوب قفقاز (آذربایجان جنوبی و شمالی ) و شرق آناتولی، و اعزام نمایندهی روسیه برای آغاز مذاکرات با علی مرادخان زند,برای اجرایی کردن پروژهی مذکور تشریح میشود.
اکاترینای دوم (Екатерина Алексеевна Романова) پرنسس سوفی آنهالت زئربست Princess Sophie of Anhalt Zerbst و یا اکاترینای کبیر (Екатери́на Вели́кая)؛ امپراتوریچهی روسیا بین سالهای ١٧٦٢-١٧٩٦ بود
یک حقیقت تاریخی است که در طول تاریخ هویت سیاسی فارس، به اندازهی هویت فرهنگی آن موثر نبوده است. بین سالهای ١٠٤٠-١٩٢٥ از دورهی سلجوقیان تا پایان حاکمیت قاجارها، ایرانی-ایرانیکها همیشه به عنوان عنصر دوم در دولتهای تورک تلقی شدهاند.
در این دوره عالیترین مقامی که ایرانی-ایرانیکهای فرصت یافته برای خدمت در بخشهایی از بوروکراسی بدست آوردهاند مقام وزارت بود. اما قدرت اول و حرف اخر از آن تورکها بود .
فارسها از فلات ایران بوده و با نام تاجیک پرسیا, ایرانیک شناخته میشوند و فلات ایران فقط ۱/۵ جغرافیایی که امروز ایران نامیده میشود را تشکیل میدهد.فردوسی فلات ایران را وطن پارسها نامیده و مرزهای ایران را تا توران ( جنوب قفقاز = آذربایجان جنوبی و ترکمنستان جنوبی) امروزی و از جنوب به الحواز و بلوچستان ترسیم میکند.
در علم زمین شناسی هم فلات ایران این مرزهای مشخص را دارد (مانند فلات تبت ، منطقه قفقاز ، آناتولی ، حبشه ) در سال ۱۳۰۴ رضا پالانی پس از غصب حکومت از تورکان اولین بار بطور رسمی نام ایران را بر تمامی امپراطوری ممالک محروسه قاجار را تحمیل میکند و اسامی ایالتها و شهرهای ملل غیر فارس غصب شده فارسیزه شده، به تمامیت اراضی و ترکیب جمیعتی وطن ملل تحت اشغال دست برده شده و این سیاست تا امروز ادامه دارد در طول تاریخ تمامی حاکمیتهای حاکم به این مناطق نامهای تورکی یا عربی داشته که از سلسه های حاکم نام مناطق زیر حکمرانی خود را با نام خود نامگذاری کرده و بر خلاف ادعای فارسها مرزهای آن هیچ موقع ثابت و معلوم نبوده است.
اولین نهاد که شیعهی دوازده امامی فارسی و ساختار ملی عنصر ایرانی-ایرانیک را به طور اصولی مبناء قرار داد، خاندان زند بود که پس از قتل نادرشاه و در منطقهی شیراز پدیدار شد.شیعهی امامی گونهی فارسی تشیع دوازده امامی متشرعه و مذهب جعفری گونهای تورکی است. علاوه بر آن، نادرشاه با سائقهی تورکگرایی و شعور ملی تورک، دشمن شیعهی امامی فارسی و مدافع مذهب جعفری به عنوان مذهب پنجم اهل سنت بود.
دولتهای انگلستان، فرانسه و روسیه در ظهور این پدیده نقش مهمی داشتند. پس از قتل نادرشاه در سال ١٧٤٧ و متلاشی شدن دولت افشاری، این سه دولت به سبب آنکه از عنصر تورک موجود در منطقه ناراحت و ناخشنود بودند، اعلان نمودند که یک حاکمیت بومی ایرانی-ایرانیک بر کل ملتهای منطقه را مشروع تلقی خواهند کرد
زندیان نیز بر اساس این مشروعیت، مانع ارتباطات و مناسبات عثمانیان با خاندانهای تورک که در منطقه ظهور میکردند شدند.طائفهی زند در واقع یک طائفهی بعدا لک-لورزبان شده مرکب از سه گروه اصلا تورک-موغول خراجی-خاراجو، بگله-بهگهلهی و هزاره است.وو چون از فلات ایران ابراز وجود کرده بودند خود را ایرانیک مینامیدند سعی داشتن آذربایجان را تحت اشغال نگاه دارند تا ارتباط تورکها را قطع کنند و امتیازات بیشتری از بریتانیا و روسها بگیرند.علیمرادخان زند فرزند قیطاسخان (قاییتمازخان و یا امراللهخان) و آغابیگم، نوهی بوداقخان و آغابیگم، ششمین فرمانروای خاندان زند است. وی که شخصیتی ضد تورک بود داوطلبانه به روسیه پیشنهاد واگذاری سرزمینهای قفقاز جنوبی به دولت روسیه در مقابل شناخته شدن و حمایت از حاکمیتش را داد
اسناد آرشیو مرکزی تاریخ نظامی دولت روسیه و آرشیو مرکزی تاریخ دولت گورجستان سیاست روسیه بر علیه تورکان در قفقاز -فلات ایران -عراق عجم - عراق عرب ( مخصوصا آناتولی و قفقاز) در این دوره را آشکار میکنند. بنا به این اسناد ائکاترینای دوم، سرهنگ و. س. تامارا را به عنوان نمایندهی صلاحیتدار روسیه برای انجام مذاکرات با علی مرادخان زند روانه کرد. به امر ائکاترینا، به سرهنگ و. س. تامارا تعلیمات ویژهای توسط گ. آ. پوتیومکین در تاریخ ١١ سپتامبر ١٧٨٤ و دو امر رسمی دیگر در تاریخ ٣٠ سپتامبر ١٧٨٤ داده شد.
طبق تعلیمات و امرهای مذکور، سه محور اصلی مذاکرات و توافقات پیشبینی شده، تاسیس دولتی ایرانی-ایرانیک، اتحاد با روسیه بر علیه عثمانی و تاسیس یک دولت حائل ارمنستان بین آن دولت ایرانی –ایرانیک و عثمانی بود:
-باید از حاکمیت تورکها بر منطقه جلوگیری شود
-باید ضرورت تاسیس یک دولت خالص ایرانی صرفا مرکب از عنصر قومی تاجیک ویا فارس بعدی به علی مرادخان زند تفهیم گردد
-روسیه بر علیه هر حاکمیت محتمل تورک در منطقه ، حاکمیتی با هویت ایرانی (فارسی) را حمایت میکند
-نمایندهی روسیه میباید موضوع اعلام کردن علی مرادخان به عنوان شاه را مطرح کند
-با مغتنم شمردن آرزوی علی مرادخان برای اتحاد با روسیه، امضای قرارداد اتحاد بین وی و روسیه واجب است
- در صورت وقوع جنگ با دولت عثمانی، حاکمیت ایرانی (علی مرادخان) باید نه با دولت عثمانی، بلکه با دولت روسیه متحد شود.
- قفقاز جنوبی باید تجزیه شود.
ایمئرئتییا و دیگر اراضی گورجستان غربی به روسیهی تزاری الحاق و تحت الحمایهی روسیه باقی بمانند (علی مرادخان زند قبلا و داوطلبانه پیشنهاد اشغال و ضمیمه کردن اراضی شمال ارس توسط روسیه را به نمایندگان کاترینای دوم داده بود) ؛ ولایت آخیسقا به ایراکلی دوم تسلیم شود؛ و در بارهی اراضیای که ولایت و یا تزاری آلبانیا را تشکیل خواهند داد تصمیم گرفته شود.
-در ارتباط با ولایات، نماینده باید صرفا موضوع دولت ارمنستان را مطرح سازد.
-علی مرادخان میباید بر آخیسقا و دیگر ولایات قفقاز و عثمانی که ارمنیان هم در آنها ساکن هستند ادعای ارضی به پیش براند.
-میباید یک دولت ارمنستان غیر وابسته به ایران که حائل بین تورکهای روسیه -آذربایجان و عثمانی باشد تاسیس و استقلال و مرزهای آن احیاء شود
-دولت حائل و مستقل ارمنی، از ادغام اراضی عمدتا تورکنشین قفقاز- آذربایجان و آناتولی ولایات عثمانی تاسیس خواهد شد.
- امنیت دولت ارمنی حائل بین دولت ایرانی (علی مرادخان) و عثمانی، از طرف روسیه تامین و تضمین خواهد شد.
- اگر ارمنیها نتوانستند این دیوار حائل را بسازند از پلان B یعنی از "کرد ها" استفاده شود. پروژهی دولتهای استعمارگر غربی برای تاسیس یک دولت حائل ارمنستان در منطقه، امروز جای خود را به پروژهی تاسیس یک دولت حائل کوردستان با همان مشخصات داده است: دولت کوردستان موعود میباید شامل اراضی تورک ، جنوب آذربایجان ، شرق و جنوب تورکیه، شمال عراق و سوریه باشد؛ دولت کوردستان موعود باید به صورت حائل بین تورکهای آذربایجان و تورکیه عمل کند؛ امنیت دولت کوردستان موعود توسط دولتهای غربی تامین و تضمین خواهد شد....
تلاشهای روسیه (و بریتانیا و فرانسه) برای تبدیل هویت خاندان زندی به دولتی ایرانی-ایرانیک به موفقیت نرسید. زیرا آغا محمدخان، از طائفهی قدیمی و معتبر تورک قاجار که در میان موسسین دولت قیزیلباشیه بود، با پیش راندن این مساله که حاکمیت بر منطقه حق قاجارها (تورکمانان تورک ) است، برای تصاحب آن به مبارزه برخاست، موانع موجود در این مسیر را یک به یک برطرف کرد و نهایتا پیروز شد.
غیر ممکن ساختن طرح روسیه توسط آقامحمدخان:آقا محمدخان قاجارعلنا میگفت طوایف تورک باید با یکدیگر متحد شوند و نگذارند که ایرانیان در وطن ما و حتی منطقه به سلطنت برسند. (آﻗامحمدخان قاجار در متن «کشمکش تاریخی تورک -تاجیک» (فارس بعدی) در جریان در این برهه، با تمسک به «مشروعیت تورکی» (منسوبیت ﻗاجارها به عنصرملی تورک ، حق خداداد حاکمیت جهانی تورک ، تقدیم ﻗاجارها به عنوان وارث مشروع و ادامه دهندهی سنت سلطنت تورکان در وطنشان آذربایجان و قفقاز و همچنین منطقه و فلات ایران، ....) و مانورهای سیاسی و نظامی متعدد، توانست حمیت و تعصب ملی ایلات متعدد تورک را تحریک کند و آنها را با مطیع و متحد ساختن در زیر پرﭼم ﻗاجارها، تبدیل به یک ﻗدرت نظامی موثر و تعیین کننده نماید و با استفاده از آنها در سال ١٧٩٥ اقتدار سیاسی و پادﺷاهی علاوه بر وطن خویش آذربایجان بر فلت ایران ، عراق عجم و عرب ، خراسان و هرات ، را بدست آورده دولت تورک قاجاریه را تاسیس کند).
آغا محمدخان با تاسیس دولت تورک قاجاریه توانست هویت سیاسی فارسی را که دولتهای استعمارگر مذکور با بازسازی و مرمت احساسات ملی (ایرانی =فارسی) و دینی (شیعهی امامی) در صدد ایجاد آن بودند، به مدت یک قرن دیگر به تاخیر اندازد. تغییر وضعیت میدانی در ایران توسط آغامحمدخان قاجار، تحقق نقشهی روسیه برای تاسیس یک دولت صرفا ایرانی-ایرانیک و یک دولت حائل ارمنستان بر اراضی آزربایجان وهمچنین فلات ایران را غیر ممکن ساخت. پس از آن، تاریخ صد سال اخیر ایران عبارت است از مجادله و کشمکش سیاسی، ایدئولوژیک و فرهنگی بین دو عنصر تورک و فارس.
تورکستیزی- سیاست راهبردی روسیه: حمایت روسیه از قاجارها، مقطعی و مشخصا مربوط به دورهی محمدعلی شاه و در تقابل با حرکت مشروطیت که روسیه آن را عملیاتی انگلیسی میدانست بود به همین سبب بود که دولت و مجاهدین و احرار عثمانی در این مقطع بر علیه محمدعلی شاه متفق روسیه، از مشروطهطلبان مدافع شهر تبریز به پیشگامی ستارخان حمایت کردند
اما به جز این دورهی کوتاهمدت، موضع روسیه در ارتباط با تورکان ساکن در آزربایجان و فلات ایران و قفقاز و عثمانی پیش از تاسیس، حین تاسیس، در طول حیات و در حین ساقط شدن دولت قاجاری، همواره ضد تورک بود. طرح کاترینای دوم برای تاسیس دولتی ایرانی-ایرانیک به جای حاکمیت تورک، تعرض روسیه تزاری برای الحاق قفقاز جنوبی در دورهی سلطنت فتحعلیشاه قاجار، ایجاد هویت ملی آزربایجانی بر اساس دشمنی با هویت ملی تورک و عثمانی-تورکیه توسط استالین، ... همه نمونههای سیاست راهبردی تورکستیزی روسیه در منطقه است.
هرچند آغامحمدخان توانست با تاسیس دولت تورک قاجار در سال ١٧٩٥، آرزوهای کاترینای دوم-روسیه برای دور کردن تورکان از حاکمیت سیاسی در منطقه و تاسیس دولتی ایرانی-ایرانیک و دولت حائل ارمنستان در منطقه را ناکام گزارد، روسیه با مرگ محمد خان قاجار که خود یه سؤ قصد و جنایت بود روسیه جرات پیدا کرد و به آذربایجان لشکر کشی کرد و جنگ روسیه و آذربایجان را به راه انداخت دولت بریتانیا که آن هم مانند روسیهی کاترینا، تصمیم به اتحاد با عنصر ملی تاجیک-فارس و تاسیس دولتی ایرانی-فارس و پایان دادن به حاکمیت تورک درمنطقه گرفته بود، توانست ١٣٠ سال بعد آرزوهای کاترینای دوم را که موفق به تحقق آن نشده بود، محقق سازد.
دولت بریتانیا در نیمهی دوم قرن نوزده و در آغاز قرن بیستم با فعالیتهای اوریانتالیستی و مانورهای سیاسی بی شمار، توانست در افکار عمومی ایران و جهان تصوری نادرست از مردمان ایران و هویتهایشان را شکل دهد؛ حاکمیت و جامعهی ایران را به سوی تورکهراسی و دشمنی با عنصر تورک هدایت نماید؛ مدیریت سیاستهای داخلی و نارضایتیها و خواست تودههای مردم برای مودرنیزاسیون و اصلاحات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و پس از ظهور، مدیریت جنبش مشروطیت را بدست گیرد؛ با بازی دادن رهبران تورک مشروطیت و خیانت آنها، جنبش مشروطیتخواهی را از یک حرکت مردمی اصلاحطلبانه و آزادیخواهانه به حرکتی هرج و مرجطلبانه، براندازانه و تورکستیز و حرکتی برای خلع تورکان از حاکمیت سیاسی تبدیل نماید؛ بدین ترتیب دولت بریتانیا علاوه بر سد کردن روند ملتشوندگی تورکهای ساکن در ایران و جلوگیری از تکون آنها در قالب یک ملت واحد تورک، با گسترش هرج و مرج و آنارشیسم و فلج ساختن دولت قاجاری، زمینه را برای کودتای سوم اسفند فراهم ساخت و بالاخره در سال ١٩٢٥ با ساقط کردن دولت قاجاری و تاسیس سلسلهی فارسمحور پهلوی آنهم بدست یک تورک تورکستیز یعنی رضاخان، به حاکمیت سیاسی یک هزار و دویست سالهی تورک در منطقه ای که امروز ایران نامید میشود پایان داد
بخشهایی از مقالهی «روند فارسسازی درمنطقه و نقش زبان فارسی در این روند»-آیگون عطار
ص ١٧-در اوایل قرن گذشته کشوری بود که توسط خاندان تورک قاجار اداره میشد. قاجارها یک طائفهی قدیمی تورک هستند که در میان موسسین دولت صفوی [قیزیلباشیه] نشان داده میشوند. به دلیل این موقعیت آنها در دورهی صفوی از اعتبار فوق العادهای برخوردار بودند.
پس از به قتل رسانیدن نادرشاه در سال ١٧٤٧ و متلاشی شدن دولت افشاری که وی تاسیس کرده بود، قاجارها با پیش راندن این مساله که حاکمیت مرکزی حق آنهاست، برای تصاحب آن به مبارزه برخاستند. این مبارزه در عرصهی تسلط بر حاکمیت با بدست آوردن کونترول تمام ایران توسط آغا محمدخان قاجار به نتیجه رسید. اما علی رغم آنکه قاجارها تمام موانع در مسیر بدست آوردن حاکمیت را یک به یک برطرف کردند، نخست به مانع روسیه و سپس به مانع انگلستان برخوردند.
در دستمان دو سند، یکی از آرشیو مرکزی تاریخ نظامی دولت روسیه و دیگری از آرشیو مرکزی تاریخ دولت گورجستان موجود است که سیاست روسیه بر علیه تورکان ایران را آشکار میکنند. طبق این اسناد، در نقشهای که گراف بئزوبورودنو به عنوان سفیر روسیه و به دستور کاترینای دوم به حاکم زند علی مرادخان برد، گفته میشود روسیه بر علیه هر حاکمیت [محتمل] تورک در ایران، حاکمیتی با هویت ایرانی (فارسی) را حمایت میکند.
ص ٢٨-هویت سیاسی فارس، به اندازهی هویت فرهنگی آن موثر نبوده است. از دورهی سلجوقیان تا پایان حاکمیت قاجارها، یعنی بین سالهای ١٠٤٠-١٩٢٥ فارسها [تاجیکهای قبلی] همیشه به عنوان عنصر دوم دولت تلقی شدهاند. در این دوره عالیترین مقامی که فارسهای [تاجیکهای قبلی] فرصت یافته برای خدمت در بخشهایی از بوروکراسی بدست آوردهاند مقام وزارت بود. با حاکمیت ایلخانیان موغول که هویت فارسی در مقابل تورکی شروع به پسروی کرد، تلاش برای دادن حیات دوباره به هویت فارسی توسط روسیه و انگلستان مطرح شد.
ص ٢٩-اولین نهاد که شیعهی دوازده امامی فارسی و ساختار ملی عنصر فارس [تاجیک قبلی] را به طور اصولی مبناء قرار داد، خاندان زند بود که پس از قتل نادرشاه و در منطقهی شیراز پدیدار شد. دولتهای انگلستان، فرانسه و روسیه در ظهور این پدیده نقش مهمی داشتند. این سه دولت به سبب آنکه از عنصر تورک موجود در منطقه ناراحت و ناخشنود بودند، اعلان نمودند که یک حاکمیت بومی شدهی فارس در منطقه را مشروع تلقی خواهند کرد. زندیان نیز بر اساس این مشروعیت، مانع ارتباطات و مناسبات عثمانیان با خاندانهای تورک که در منطقه که امروز ایران نامید میشود ظهور میکردند شدند. اسناد متعدد موجود در آرشیو دولتی روسیه، این امر را اثبات میکنند. (آرشیو مرکزی تاریخ نظامی دولت روسیه)
اما تقلای روسیه و انگلستان برای تبدیل هویت خاندان زندی به دولتی فارس به موفقیت نرسید. زیرا خاندان تورک قاجار حاکمیت بر تمامنطقه که امروز ایران نامید میشود و ۷ مملکت از جمله آذربایجان در آن جا گرفته را بدست آورد و توانست هویت فارسی را که دولتهای مذکور با بازسازی و مرمت احساسات ملی (فارسی-ایرانی) و دینی (شیعهی امامی) در صدد ایجاد آن بودند به مدت یک قرن دیگر به تاخیر اندازد.
[پس از آن] تاریخ صد سال اخیر ایران، عبارت است از مجادله و کشمکش سیاسی، ایدئولوژیک و فرهنگی بین دو عنصر تورک و فارس. تنها نکتهی مشترک بین این دو عنصر، خواست هر دوی آنها برای حاکمیت بر کل ایران و نداشتن موضعی مانند تاسیس دولت ملی خاص خود از طریق جداسازی و طرد کردن دیگری به مناطق ملی خاص خود است. چنانچه حتی بر اندیشهی آزادیستان (١٩٢٠) و حکومت ملی آزربایجان (١٩٤٦) که در آزربایجان تاسیس شدند، گسترش فعالیتهایشان بر کل آذربایجان ,فلات ایران و کشوری که امروز ایران نامیده شده حاکم بود.
بخشهایی از مقالهی «سیاست روسیه در قرن ١٨ مبنی بر تاسیس دولت ارمنی بر اراضی آزربایجان»-گولتکین نجفلی
[کاترینای دوم] تصمیم گرفت سرهنگ و. س. تامارا را به عنوان نمایندهی صلاحیتدار روسیه برای دیدار با علی مرادخان [زند] روانه کند. گ. آ. پوتیومکین، به امر کاترینای دوم تعلیمات ویژهای [به سرهنگ و. س. تامارا] به تاریخ ١١ سپتامبر ١٧٨٤ داد.
در این تعلیمات گفته میشود با مغتنم شمردن آرزوی علی مرادخان، امضای قرارداد اتحاد بین وی و روسیه، بسیار واجب و مناسب است. همچنین میباید نمایندهی روسیه مسالهی اعلام کردن علی مرادخان به عنوان شاه را مطرح کند، و ضرورت تشکیل دولت صرفا مرکب از فارسها را به وی تفهیم نماید. در ارتباط با ولایات، نماینده باید صرفا موضوع ارمنستان و دیگر ولایات را مطرح سازد. مطرح ساختن موضوع گورجستان ضروری نیست، زیرا این مساله قبلا حل شده است. علاوتا [بیان کند که] اگر ارمنیان نقش حائل بین دولت [فارس] او و عثمانی را بازی کنند، امنیت [دولت ارمنی] از طرف روسیه تامین و تضمین خواهد شد.
علاوه بر دستور رسمی [مذکور]، در تاریخ ٣٠ سپتامبر ١٧٨٤ دو امر به سرهنگ و.س. تامارا داده شد. در نخستین این امرها که توسط بئزورودکو تهیه شد، به مسالهی تاسیس دولت مستقل ارمنستان غیر وابسته به ایران، و اتحاد با روسیه بر علیه تورکیه اهمیت ویژهای داده شده است. در بندهای ٤، ٥ و ٧ امر دوم که از هفت بند مرکب است گفته میشود استقلال ارمنستان و مرزهای آن باید احیاء، و تصمیمی در بارهی اراضیای که ولایت و یا تزاری آلبانیا را تشکیل خواهند داد گرفته شود. (و علی مراد) خان باید با ما پیمان اتحاد بر علیه عثمانی را امضاء کند.
روسیه علاوه بر طرح تقسیم کردن اراضی آزربایجان بین علی مرادخان و روسیه، طرح بزرگتری داشت. آن طرح هم در بارهی اراضی عثمانی بود. در دستورات داده شده به سرهنگ و. س. تامارا که به اصفهان فرستاده شد، گفته میشود در صورت وقوع جنگ با دولت عثمانی، ایران باید نه با دولت عثمانی، بلکه با دولت روسیه متحد شود.
[در این امر] به تدبیرات ضروری برای ایجاد این اتحاد دقت ویژهای مبذول داشته شده است. از این رو بنا به پیمان [اتحاد] با علی مرادخان، ایران میباید بر ولایات ایمئرئتییا، آخیسقا و دیگر ولایاتی که ارمنیان [هم] در آنها ساکن هستند ادعای ارضی به پیش براند؛ ایمئرئتییا و دیگر اراضی گورجستان غربی باید تحت الحمایهی روسیه باقی بمانند؛ ولایت آخیسقا به ایراکلی دوم تسلیم شود؛ ولایات ارمنی تورکیه هم میباید با دولت ارمنی که در اراضی جدیدا به تصاحب دولت ایران در آمده تاسیس خواهد شد، ادغام شوند.
همانگونه که دیده میشود بنا به این طرح، دولتی که قرار بود برای ارمنیها ایجاد شود، صرفا در اراضی آزربایجان تاسیس نمیشد، بلکه میبایست بر اراضی عثمانی هم متحقق شود. از طرف دیگر، بنا به اعتقاد او. پ. مارکوا، تشکیل تزاری ارمنی بر اراضی آزربایجان با علائق ایران همخوان بود. زیرا ایران خواهان ایجاد یک دولت حائل بین خود و تورکیه بود.
سرهنگ و. س. تامارا که به عنوان نمایندهی صلاحیتدار روسیه برای دیدار با علی مرادخان در تاریخ ١٧٨٤ فرستاده شد، با مرگ علی مرادخان و آمدن خبر فتح اصفهان توسط آغا محمدخان قاجار در ١١ شوبات ١٧٨٥ مجبورا در اوچ کیلیسه ماندگار شد. وی به سبب این حوادث منفی، مجبور گشت در تاریخ ١٤ نیسان به تفلیس بازگردد. بدین ترتیب، تغییر وضعیت در ایران، تحقق نقشهی روسیه برای تاسیس ارمنستان بر خاک آزربایجان، عثمانی و ایران را غیر ممکن ساخت....
تاریخ نگار دکتر اکبر نجفی میگوید
تاریخ نگار دکتر اکبر نجفی میگوید
با استناد به منابع و اسناد آرشیوهای سیاسی و نظامی روسیه، گورجستان
RGVİA – Rossiyskiy Gosudarstvennıy Voenno- İstoriçeskiy Arhiv (RMDATA –Rusya Merkez Devlet Askeri Tarih Arşivi, f. 52, d. 331, ç. IV, l. 20)
MDTA– Gürcistan Merkez Devlet Tarih Arşivi
RMFATA, f. Gosudarstvennıy Arhiv, p. XXIII, d. 13, ç. 3, l. 315) , f. 52. Dp. II, d. 25, 1l.9-12
Markova, O.P., Rossiya, Zakavkazye i mejdunarodnıye otnoşeniya v XYIII veke., Moskova, 1966, s.190-191
İonnisyan, A. R., Rossiya i Armyanskoye osvoboditelnoye dvijeniye v 80-x g. XVIII veke., Yerevan, 1947. s.127
Yorumlar