آزربایجان جنوبی



تا سال ۱۸۱۳ ميلادی آزربایجان بصورت کشوری واحد بر ممالک محروسه قاجار حاکم بود. در کشور محروسه قاجار که سيستم فدرال سنتی – حاکميت خانات - بر آن حکم ميراند مملکتی وليعهد نشين بود. پس از امضای قراردادهای گلستان و تورکمانچای آزربایجان به دو قسمت تقسيم گرديد





آزربایجان شمالی

اراضی آزربایجان۳۰۸ هزار کيلومتر مربع از اراضی‌اش همچنان در ترکيب دولت قاجار ماند و ۱۳۰ هزار کيلومتر مربع از اراضی‌اش به روسيه تزاری الحاق گرديد. روسيه تزاری پس از اشغال نيمی از آزربایجان شروع به کوچاندن ارامنه و ديگر ملت‌های به اراضی آزربایجان نمود.در قرارداد تورکمنچاي ماده اي را گنجانده بود که طبق آن دولت قاجار تعهد داده بود که اسباب مهاجرت ارمني هاي ساکن ممالک محروسه به روسيه را با هزينه خود مهيا کند. و روسيه ۴۰ هزار خانوار از اين ارمنيهاي مهاجر را در شهرها و دهات آذربايجان، خصوصا اطراف شهر کاملا تورکنشين ايروان سکونت داد.
لازم به ذکر است که اولين خانوار ارمني، که خانوار مهاجري از شهر مراغه بود، در همين زمان در خانکندي قاراباغ سکونت داده شد. بعدها ارمني هاي فراري از عثماني را نيز در قسمتهاي غرب خاک آذربايجان شمالي مسکون کردند و بتدريج مقدمات تشکيل کشور ارمني را شروع کردند. تا اينکه در سال ۱۹۱۸ ارمنستان در منطقه اي که هرگز ارمني نشين نبود تشکيل شد و اين در حالي بود که در آن زمان نيز بيش از ۷۰% ساکنين پايتخت اين کشور، ايروان، را تورکهاي آذربایجاني تشکيل ميدادند ولي به مرور زمان ده‌ها هزار نفر از آنها قتل عام شدند و بقيه را هم از آنجا فراري دادند. لازم به ذکر است که ارمنستان کنوني هميشه قطعه اي از خاک آذربايجان و تورکنشين بوده و این کشور به کمک روسیه و دنیای مسیحیت در خاکهای اشغالی آذربایجان تشکیل شده است . تا سال ۱۹۱۸ آذربايجان شمالي تحت سلطه روسيه تزاري بود تا اينکه مردم آذربايجان به رهبري محمد امين رسول زاده در آن سال موفق به ايجاد جمهوري دموکراتيک آذربايجان شدند و اين جمهوري مستقل، که اولين جمهوري دموکراتيک در جهان شرق بود، در مدت دوسال به پيشرفتهاي عظيمي در ساحه هاي اقتصاد، کولتور، دمکراسي و ...نايل شد. 
شوونيسم استيلاگر روس که تسلط خود بر چاههاي نفت آذربايجان را از دست داده بود، اين بار که در لباس کمونيسم ظاهر شده بود تاب ديدن آذربايجان آزاد ومستقل را نداشت، به دستور مستقيم لنين ، اين جمهوري در سال ۱۹۲۰ توسط ارتش سرخ به خاک و خون کشيده شد و آذربايجان شمالي دوباره به اشغال روسها درآمد. 

روسها و ارمنیها بعد از اشغال آذربايجان ده‌ها هزار نفر را اعدام و بيش از ۸۰ هزار نفر از مبارزين و روشنفکران آذربایجاني را به سيبري تبعيد کردند و همه آنها در آنجا جان باختند. اراضي جمهوري آذربايجان که در محافل بين المللي آن زمان به رسميت شناخته شده بود، بيش از ۱۳۰هزار کيلومتر مربع بود، و بعد از اشغال دوباره توسط روسها ، دوباره با تهديد و زور توسط لنين و استالين تجزيه شده و به ديگران بخشيده شد، شهر دربند به روسيه ، بورچالي را به گرجستان و زنگه‌زور و گؤيچه ماهالي را به ارمنستان دادند بطوري که اراضي آذربايجان به ۸۶۶۰۰ کيلومتر مربع تقليل يافت، که مساحت امروزه جمهوري آذربايجان را تشکيل ميدهد. بعد از فروپاشي شوروي و استقلال دوباره آذربایجان شمالی نيز روسهاي سلطه گر دست از سر آذربايجان برنداشته اند و بيش از ۲۰% خاک آذربايجان را به اشغال ارمنيهاي داشناک در آورده اند. پس از برقراری نظام کمونيستی و اشغال دوباره جمهوری دموکراتيک آزربایجان بخشی از کشورآزربایجان شمالی به روسيه – دربند، داغستان- بخشی به گرجستان- بورچالی- بخشی به ارمنستان- گؤيچه، مهری،زنگه زور- بخشی نيز- قاراباغ- پس از سال ۱۹۹۰ به حمایت روس و ایران به ارمنستان الحاق گرديد. ارمنستان امروزی بر اراضی‌ تاریخی آزربایجان نهاد شده است که پایتخت آن ایروان (شیروان شاهلار) از قدیم زادگاه خان‌های جنگ آور آزربایجان بود جمهوری آزربایجان شمالی دولت ملی مستقل است و مساحت اراضی‌اش ۸۶ هزار کيلومتر مربع ميباشد


بزرگترین کشور قفقاز و در گذرگاه اروپا و آسیای جنوب غربی و در کنار دریای خزر است. پایتخت آن باکو است ۲۰ در صد اراضی آزربایجان شمالی بکمک روس و فارس‌ در اشغال ارمنستان است.جمهوری خودمختار نخجوان که از خاک اصلی جمهوری آزربایجان شمالی جدا مانده و استان خودمختار قره‌باغ کوهستانی نیز واحدهای فدرال جمهوریآزربایجان شمالی هستند. ناحیهٔ قره‌باغ و هفت بخش پیرامون آن واقع در جنوب غربی جمهوریآزربایجان شمالی در جریان جنگ قره‌باغ به اشغال نیروهای ارمنستان درآمده‌است. نوع حکومت جمهوریآزربایجان شمالی ، جمهوری پارلمانی چند حزبی با یک مجلس قانون‌گذاری است. این جمهوری سکولار بوده و از سال ۲۰۰۱ به عضویت شورای اروپا درآمده‌است.
آزربایجان جنوبي
بعد از اشغال شمال آزربایجان توسط روسها، آزربایجان جنوبي تا انقراض سلسله قاجار به صورت مملکت خودگردان با حفظ خاکهاي تاريخي خود در ترکيب ممالک محروسه قاجار به حيات خود ادامه داد، اما جدا شدن قسمت شمالي آن، ضربه شديدي بود بر پيکر آذربايجان کهن و روحيه مردم غيرتمند آن، و همچنين باعث تضعيف نفوذ و موقعيت تورکها و آذربايجان در ممالک محروسه قاجار شد. سرزمينهاي تحت حاکميت قاجار "ممالک محروسه قاجار" ناميده ميشد و از چهار مملکت مستقل و کاملا خودگردان، آزربایجان؛ خراسان و ... و چند ايالت، گيلان و... تشکيل شده بود. دولت استعمارگر انگليس که موفق به تحميل قرارداد ننگين ۱۹۱۹ بر دولت قاجار نشده بود و از پيشرفت نتايج مشروطيت و شروع نهادينه شدن دمکراسي و همراهي احمد شاه با اين روند، شديدا نگران بود، با ترتيب دادن کودتايي در سوم اسفند سال ۱۲۹۹ نوکر و دست نشانده خود، رضا پالاني، مهتر سابق سفارت انگليس در تهران، را بر اريکه قدرت نشاندند و حاکميت را به اقليت فارس منتقل کردند. طبق يادداشتهاي آن زمان، فقط ۸% جمعيت ممالک محروسه را اقليت فارس که تا آن زمان تاجيک ناميده ميشدند، تشکيل ميدادند. با شروع حکومت دست نشانده رضا پالاني ممالک محروسه دربست در اختيار انگليس قرار گرفت.

آزربایجان جنوبی از ۱۵ دسامبر ۱۹۲۵ با کار آمدن رژیم شاه فارسی وتشکيل ایران قلابی تا به امروز زیر اشغال ایران می‌باشد.پس از سال ۱۹۲۵ و لغو کشور ممالک محروسه قاجار و تشکيل دولت باسمه‌ای و قلابی ايران توسط رضاخان پهلوی آزربایجان جنوبی به زور سرنيزه به کشور شاهنشاهی ايران الحاق گرديد- نام دولت ايران برای اولين بار در سال ۱۹۳۶ توسط به اصطلاح مجلس ملی رضاخان تصويب شد.

يکي از اهداف انگليسي‌ها از به روي کار آوردن رضا پالاني از بين بردن حاکميت و نفوذ تورکها در ممالک محروسه بود. انگليسي‌ها صدها سال با تورکهاي عثماني، تورکان حاکم در هند، قاجار و... در نزاع بودند، و با توجه به سابقه تاريخي تورکان در خلق امپراتوري ها، در همه جا سعي ميکردند تا نفوذ تورکها را کم کنند تا آنها نتوانند زماني دوباره متحد شده و منافع استعمارگران غرب را تهديد کنند. 

علاوه بر آن در ممالک محروسه قاجار اين تورکان بودند که سرسختانه در مقابل نقشه هاي سلطه گرانه انگليس مي ايستادند، مثلا قشقايي‌ها در جنوب، کلنل محمد تقي خان پسيان در خراسان، شیخ محمد خياباني در آذربايجان و ... و همچنين همه ايده هاي آزادي خواهي، سوسياليستي و ضد استعماري نيز، که در تضاد با اهداف امپرياليستي انگليس بود، هميشه از طرف تورکان مطرح ميشد، مثلا انقلاب مشروطيت، نهضت خياباني، و... لذا تورک ستيزي و محو آذربايجان مهمترين وظيفه اي بود که بر عهده رضا پالاني گذاشته شده بود. همه نقشه‌ها توسط انگليسي‌ها و ایدئولوژیستهای پان فارسیسم کشيده ميشد و رضا پالاني آنها را اجرا ميکرد. بعد از انحلال سلسله قاجار، ممالک محروسه قاجار به ممالک محروسه پهلوي تغيير نام داده شد و بعد از چندين سال جنگ بر عليه حکومت هاي خودگردان ممالک محروسه، و از بين بردن آنها، در سال ۱۹۳۶ اسم "ايران" را که از لابلاي افسانه هاي شاهنامه پيدا کرده بودند بر روي ممالک محروسه گذاشتند. براي هويت زدايي از تورکان ، زبان فارسي را که زبان مردم اقليت بود رسمي کردند، آموزش به زبان تورکي را ممنوع، آثار باستاني تورکان را نابود، چاپ و داشتن کتب تورکي را ممنوع؛ تاريخ تورکان و ايران را کلا جعل و صدها کار غير انساني ديگر در اين راستا انجام دادند.ايدئولوژي موهوم و بي اساس آرياگرايي را نيز از همين دوران وارد ايران کردند، و با اجير کردن دهها مزدور، براي قوم موهوم آریایی تاريخي ۲۵۰۰ ساله با شکوه! نویسانده و در جهت ضدیت با دین مبین اسلام، عقاید زرتشتی گری را برجسته نمودند تا به حاکميت نامشروع و دست نشانده آنها مشروعيت تاريخي درست کنند.

تقسيم دوباره اراضی آزربایجان در آزربایجان جنوبی

پس از الحاق آزربایجان جنوبی، رژيم به تقسيم اراضی آزربایجان جنوبی وپيش کشی آن به ايالات ديگر پرداخت. مملکت آزربایجان جنوبی را به استانهاي مختلف تقسيم و اسم آذربايجان را از روي آنها برداشتند تا کلا اسم آذربايجان از ذهن تورکان زدوده شود. انگليسي‌ها رضا پالاني پس از بوجود آوردن يک حکومت مرکزي مستبد، بدستور اربابانش تقسيم اداري کشور را عوض کرد. در تاريخ ۱۶/۸/۱۳۱۶ به موجب قانون مجلس رضا شاه، تقسيمات کشور و همچنين اسامي تاريخي ايالات حذف و کشور ايران به شش استان شمال غرب، غرب، شمال، جنوب، مکران و شمال شرق تقسيم مي شود. نامهای تورکی شهرها و روستاها حتی اسامی کوه‌ها و رودخانه‌ها به فارسی تغيير يافت و سخن گفتن به زبان تورکی در مدارس و شهرها ممنوع گرديد. بعد در آذرماه همان سال با تجديد نظر در تقسيمات سابق، کشور باسمه‌ای موسوم به ايران به ده استان تقسيم شده و بصورت مضحکي بر اساس شماره هايي از يک تا ده نام گذاري مي شود. تبريز مرکز استان سوم و اورميه مرکز استان چهارم شده حدود آذربايجان و نام آذربايجان بطور کامل از نقشه کشور حذف مي شود. در اين تقسيم بندي اردبيل جز استان سوم است. اما اين تقسيم بنديها و نامگذاريهاي مغرضانه بغير از دوران پر افتخار جمهوري خود مختار و فرقه دموکرات آذربايجان تا سال ۱۳۳۹ ادامه مي يابد. در اين سال استانهاي سوم و چهارم با نامهاي آذربايجان شرقي و غربي ايجاد مي گردد. در کل کشور موسوم به ايران به ۱۳ استان و ۸ فرمانداري کل(بعدا ۱۱ فرمانداري کل) تقسيم مي شود.

کوتاه مدتي در تقسيمات جديد اگرچه برخي از شهرهايآزربایجان جنوبی( اراک، ساوه، سونقور، بيجار، قوروه، انزلي و...) به استانهاي مجاور داده مي شود و همدان را از پيکره آزربایجان جنوبی جدا و به فرمانداري کل تبديل ميکنند اما خوشبختانه استانهاي آذربايجان شرقي و غربي از تيغ پان آريایيسم پهلوي تا حدي در امان مي مانند. در اين تقسيم بندي استانهاي اردبيل و زنجان جز استان آذربايجان شرقي هستند.

در اين ميان آستارا که قبلا بخشي از شهرستان اردبيل بود خود در سال ۱۳۳۷ به يک شهرستان تبديل شد. اين شهر کاملا آذربايجاني در کمال ناباوري، در سال ۱۳۵۰ از آذربايجان شرقي جدا و به گيلان واگذار گرديد. با جدا شدن آستارا از اردبيل ارتباط آذربايجان با درياي خزر بطورکامل قطع شد و تمام سواحل غربي درياي خزر به گيلان واگذار گرديد. به اين ترتيب آزربایجان جنوبی تنها بندر خزرياني خود را از دست داد واز همه عوايد گمرکي، توريستي، شيلات ... که متعلق به اين بندر بود محروم شد. بتدريج زنجان نيز فرمانداري کل شده همراه ديگر فرمانداريهاي کل يازده گانه تا سال ۱۳۵۷ به استان تبديل مي شود. در اين مدت اردبيل نيز در حال طي کردن پروسه تبديل شهرستان به فرمانداري کل بود که به دليل بروز انقلاب اين روند متوقف شد. متاسفانه تقسیم بندی خاک آزربایجان جنوبی بعد انقلاب اسلامی نیز ادامه يافت.

اول قزوين از زنجان و بعد در سال ۱۳۷۲ اردبيل از آذربايجان شرقي جدا شده و به استانهاي مستقل تبديل و نام ابدي آذربايجان از روي آنها حذف گردید. بد نيست اشاره اي هم به تقسيم استان خراسان بکنيم که به ۳ استان تقسيم کردند ولي اسم تاريخي خراسان را بر روي هر سه استان باقي گذاشتند. در مجموع شهرهای زنجان، همدان، قزوين، سونقور، بیجار، قروه، ساوه، قم، کرج، نظر آباد، اشتهارد، بوئین زهرا، آبیک، شهریار و... مناطقی هستند که به مرور از پیکره آذربایجان جدا شده اند.

از دیگر اقدامات شونیسم که با سرکار آمدن دیکتاتوری رضا خان آغاز شد تغییر نام مکانها به اسامی فارسی بود! سیستم شونیسم اشغالگر علاوه بر تکه تکه کردن آزربایجان جنوبی در استانهایی با اسامی مختلف چون آذربایجانشرقی و غربی و همدان و زنجان و مرکزی و اخیرا اردبیل و اعطای بعضی قسمتهای منطقه آزربایجان جنوبی به استانهای همجوار (تهران، گيلان ، كردستان و كرمانشاهان) ، به تعویض نام بعضی شهرهای آزربایجان ده‌هات و اماکن تاریخی‌ ,خیابان, رود‌ها دریا‌ها ,سنگ ها ..... نیز اقدام کردند که از آن جمله اند.

ماکی = ماکو چالدران = قره عینی سلماس = دیلمقان اورمی = اورمیه اشنویه = اوچ نووا(اوشنو) پیرانشهر = خانا مهاباد = سویوق بولاق بوکان = بی کندی شاهین دژ = صائین قالا سردشت = ساری داش هشترود = سرسکند ارسباران = قاراداغ مشکین شهر = خیاو آذرشهر = توفارقان ملکان ملک= ملک کندی نقده = سولدوز باش سوما ← صومعه علیا، آشاغی سوما ← صومعه سفلی، سئیوان ← سگبان ، كئچی قیران ← بزكش، بین گول ← هزاربركه ، موتاللیق ← متعلق، جووه ت ← جوبند، كوشك سارای ← كشك سرای، پشتو ← پشتاب، پینه شالوار ← شاد باد، گون دوغان ← كندوان، میو ← میاب خوجا-موجا ← خواجهمرجان، اورمیه ← رضائیه سالماس ← شاهپور، سولدوز ← نقده، قول قاسیم ← گل قاسم، توفارقان ← آذرشهر-دهخوارگان، قره چور ← سیاه چور، شارابخانا ← شرفخانه، كوجووار ← كجاآبا، داش آتان ← دانش آباد، بارش ← بارنج، خاروانا ← خروانق ، سیدآوا ← سعیدآباد، اووشار ← افشار، سلمان كندی ← سلمان كند، ینگی جه ← نیكجه، سوماقلو ← سماق ده، تاتائوچای ← سیمین رود، قوشاچای-ایكی سو ← میاندوآب، قره گؤلی ← كج ساران، واسمیش ← باسمنج، قره سو ← سیاه چشمه، آرازبار ← ارسباران، یام ← پیام، ملیك كندی ← ملكان، آجی چای ← تلخه رود، هلاكو ← هرزند، باش بولاق ← سرچشمه، سووش بولاق ← مهاباد، قاراچای ← سیه رود، قوروچای ← شاه آباد، دوه چی ← شتربان، انه مه ← انانق، قره سو ← سیاهاب، قره گؤل ← سیاه گل، قیزیل اوزن ← سفیدرود، قبله بولاق ← قبله چشمه، زنگان ← زنجان، سایین قالا ← شاهین دژ، خیوه(خیاو) ←مشگین شهر، میشوو ← میشاب، ساوالان ← سبلان، قافلانتی ← قافلانكوه، خوجا ← خواجه، ساری قه یه ← سارقیه، آخماقه یه ← احمقیه، گوموش تپه ← گومشیان، گوموش قیه ← دمشقیه. سیر داغی (کوه اسرار) به کوه سیر ائشک داغی به جزیره اَشک ، قاراداغ به ارسباران ، توفارقان به آذرشهر ، اوجان به بستان آباد ، آجی چای به تلخه رود ، آراز به ارس ، ساوالان به سبلان ، ساری قایا به سارقیه ، میدان چای به مهران رود ، قیزیل اوزن به سفید رود ، قارا گؤل به سیاه استخر ، سو باتان به تازه ده ، قالاجیک به عزیز آباد ، باخچاجیق به سردارآباد ، قاراخاچ به علی آباد ، تورکان اووا به فرزانه آباد ، قاراوول داغی به شیرکوه ، آخما قایا به احمقیه ، جِیرانلی به جاریحانی ، قره سو به سیه چشمه ، قره تپه به سیاه کوه ، کؤشک سارای به کشکسرای ، گون دوغان به کندوان ، گلن بَی به گل انبر ، قازان خان به غازیان ، طارم به آب بر ، زنگان به زنجان ، قافلانتی به قافلانکوه ، حاجی بَی کندی به حاجی بکنده ، تیکان تپه به تکاب ، ساری داش به سردشت ، عربلر به پلدشت ، اوچ نووا به اشنویه ، قویون داغی به کبودان ، جیغاتای چای به زرینه رود ، تاتائو چای به سیمینه رود ، قوشاچای به میاندوآب ، گادار چای به قادر رود ، یئددی گؤز به هفت چشمه ، داش دورگه به درگه سنگ

شونیسم ها به نامهای ترکی در مرزهای سیاسی ایران اکتفا نکرده و نام منطقه ای در جمهوری آزربایجان شمالی یعنی آران را هم به همه جمهوری آزربایجان شمالی نسبت دادند گنجينه نامهاى تركى جغرافيائى: شهرستان قروه مانند شهرستان ديگر آذربايجانى بيجار و عموما همه كردستان گنيجنه نامهاى باستانى و اصيل جغرافيائى ترك استּ برخى از اين نامها مربوط به طوائف و گروههاى باستانى تركى ساكن در اين مناطق اندּ.

شهر بیجار آزربایجان دارای آثار تاریخی متعددی همچون قلعه بزرگ قم چقا(کتیبه قام چاقای یا قمچقای)، پل تاریخی صلوات آباد، بنای سنگی اوچ گۆنبد، مسجد تاریخی خسرآباد، تیمچه حاج شهباز خان، تیمچه امیر تومان متعلق به امپراطوری ترک صفوی، تپه نجف آباد، برج اشقون بابا، برج یئنگی ارخ، پل بیانلو، پل قجور، بازار تاریخی بیجار، تپه تاریخی دارغیاث، تپه امیر تومان، کوه نقارا، حمام تاریخی سوکند یا حسن آباد و صدها یادگار امپراطوران و سلاسله ترک می باشد که پس از بخشیدن این منطقه ترک نشین در راستای تقسیمات کشور جدید به استان کردستان به سبب مسائل سیاسی و تغییر بافت دموگرافی منطقه در جهت کردستانیزه کردن این منطقه زرخیر و تاریخی ترک نشین تمامی آثار فوق با بی‌مهری مسئولین دولت ایران مواجه شده و سدسازی در بیجار آزربایجان که سبب به زیر آب رفتن ۱۸ اثر تاریخی این منطقه ترک نشین خواهد شد خود گویای وضعیت و نوع نگاه دولت و ملت حاکم بر این شهر ترک نشین می باشد. در اکثر منابع تاریخی منطقه ترک نشین و آزربایجانی استان‌های کردستان و کرمانشاه کنونی مجموعا آزربایجان افشار نامیده میشود، استان‌های یاد شده فعلی در برگیرنده بخش عظیمی از مطنقه ترک نشین شمال غرب ایران را تشکیل می دهند. امروزه اقلا یک چهارم تا یک سوم اراضی استان کردستان را نواحی ترک نشین و آزربایجانی تشکیل می دهند که شهرهای قروه، بیجار، گروس،سونقور و.. آزربایجان جزء مهمترین و اصلی‌ترین این مناطق ترک نشین می باشند.
۱- بايجار (بيجار، بيجر): كلمه‌ای تركی برگرفته از نام يكی از فرماندهان دوره امپراتوری تركی سلجوقی در اين منطقه از آزربايجان و به معنی شخص قدرتمند و ثروتمند می باشد.
۲- قوروا (قروه، قروا، قوربا): كلمه‌ای تركی به معنی نهال نو، برگ تازه جوانه زده، همريشه با كلمه كؤرپه معاصر؛ نيز ظرفی چرمی برای حمل آب. قوروا به زبان مغولی به معنی عدد سه است.۳- ساققيز (سقز، ساغيز): كلمه‌ای تركی به معنی صمغ به مناسبت وجود درختان ون (حبه الخضر) در اطراف اين شهر.۴- سونقور (سنقر، سونقار، ....): كلمه‌ای تركی برگرفته از نام يكی از فرماندهان دوره امپراتوری تركی سلجوقی درمنطقه و به معنی نوعی باز و عقاب درشت و نيرومند.


جمعيت تورکها در آذربايجان جنوبی

شمار جمعيت آذربايجان جنوبی توسط سازمان آمار رژيم تهران تحريف ميگردد . رژيم، جمعيت ملل غير فارس را محدودتر و کمتر از رقم واقعی نشان ميدهد . ولی حقايق تاريخی ثابت ميکند که، در حال حاضر بيش از نيمی از اهالی ايران را تورکها تشکيل ميدهند.

تورکهای آزربایجان جنوبی دارای جمعیتی ۳۵ - ۳۰ میلیون می‌باشد .بخش حقوق بشر سازمان ملل در سال ۲۰۰۱ -۲۰۰۳ طبق بیاناتی نقض حقوق اقوام و ملل غیر فارس از طرف ایرانیان را محکوم کرده و و در سال ۲۰۰۱ جمعیت آزربایجان را ۲۸ میلیون تا ۳۲ میلیون اعلام می‌کند.در این بیانیه به صراحت از دولت ایران می‌خواهد که تدریس زبان مادری ملل غیر فارس و تورک‌های آزربایجان را که ۲۸-۳۰ میلیون جمعیت ایران را تشکیل میدهند هر چه سریعتر اجرا شود .
روزنامه شیتپرس در ۱۳۵۸ در درگیری‌های بین خمینی و آیت الله شریعتمداری میپردازد و مینویسد " ملل غیر فارس انقلاب ایران را نمیخواهند بزرگترین جمعیت ایران یعنی‌ تورک‌ها دولتی جدا را خواستارند" این روزنامه این مقاله را با نقش ایران معجول و نقش ۴ ملل غیر فارس نشر می‌کند .

سازمان اتنلوق (سازمان ملت و اتنیک شناسی‌ جهان ) ۵۰۰۰ زبان و ملیت را در دنیا به رسمیت می‌شناسد که فقط ۱۸۰ آنها دولت خود را دارند علاوه به ملل غیر دولت ملتهای نیمه اشغال همچون آزربایجان را اگر در نظر بگیریم ۶۰۰۰ ملت تحت اشغال قابل شناسایی بوده که آزربایجان جز این لیست می‌باشد که از اراضی‌ تاریخی آن امروز فقط ۲۲% توسط ملت آزربایجان اداره میشود که بقیه جغرافیای آزربایجان توسط ایران - روسیه- گرجستان -ارمنستان -عراق و تورکیه اداره میشود . این سازمان در سال ۱۹۹۳ بعد از استقلال آزربایجان در شمال جمعیت تورک‌های آزربایجان را در آزربایجان جنوبی ۲۴ میلیون میخواند (این امر ۲۰سال پیش است )که بازهم در ایران اکثریت را تشکیل میدهند
این آمار فقط مخصوص تورک‌های آزربایجان جنوبی در ایران است جمیی تورک‌های قشقایی -افهسار - تورکمن- خلج - السون عید نشده است.اشغالگران فارس در ۲ رژیم شاه و شیخ تحت لوای دولت ایران به علت سیاست‌های اسیمله ملت ترک و با سیاست‌ مهاجرت سازی و درست کردن مشکلات اقتصادی و اجتماعی باعث شد که ۱۵ -۱۰ ميليون تورک آزربایجان به شهرهای فارس نشين مهاجرت کند.
علی اکبر صالحی وزیر امور خارجه وقت رژیم اشغالگر فارس برای دیدار و مذاکره رسمی با مقامات ترکیه‌ای در آنکارا در فرودگاه اسن بوغا به سوالات خبرنگاران پاسخ داد. طی یکی از سوالات صالحی اعتراف کرد که:
"ما (ایران -تورکیه )کم و بیش زبان مشترکی داریم، “بیش از ۴۰% مردمان ایران به زبان ترکی صحبت می کنند"
یعنی‌ ۴۰ درصد از جمعیت ۷۵ میلیونی ایران باسمه ای ترک هستند .

بيشترين جمعيت آذربايجانی در تهران که خود شهر تاریخی‌ آزربایجان بشمار میرود ساکن هستند و تقريبا نيمی از جمعيت تهران را تورکهای آزربایجان جنوبی تشکيل ميدهند افشار سلیمانی سفیر دولت مولای خونخوار ا در آزربایجان شمالی در حوادث خونین ۱۳۸۵ تبریز به تلویزیون لیدر باکو برای کم رنگ نشان دادن حوادث تبریز و کم کردن خشم ملت آزربایجان در آزربایجان شمالی میگوید " آذربایجان برای خود در جغرافیایی ایران ملتی هست و از نظر جمعیتی از دیگر ملت‌های آن جغرافیای ایران در اکثریت می‌باشد و رهبر انقلاب همیشه میگوید آزربایجان سر ایران است " (وقتی‌ ایران در سختی است آذربایجان سر ایران است ولی‌ این سر زبان خود را هم ندارد! وقتی‌ایران در امنیت است تورک آذربایجان خر ایران است -آیت الله عظیمی‌ قدیم)

استان‌ها آذربايجان شرقي(جمعيت ۳٬۷۲۴٬۶۲۰) ،آذربايجان غربي(جمعيت۳٬۰۸۰٬۵۷۶ ) و اردبيل(جمعيت ۱٬۲۴۸٬۴۸۸ ) است و بزرگ‌ترين شهر آن كلان‌شهر تبريز مي‌باشد.بزرگ‌ترين شهرهاي آذربايجان بهترتيب جمعيت تبريز (۱٬۴۹۴٬۹۹۸ نفر)، اروميه (۸۵۶٬۹۱۴ نفر)،اردبيل (۴۸۲،۶۳۲ نفر)، خوي (۳۵۴،۳۰۹ نفر)، پيرانشهر (۷۵۶۰۰ نفر)،مراغه (۱۶۲٬۲۷۵ نفر)، مهاباد (۱۴۷،۲۶۸ نفر) ومياندوآب (۱۲۳،۰۸۱ نفر) مي‌باشد. استان زنجان(۱۰۱۵۷۳۴) و همدان (۱۷۵۸۲۶۸) مي‌شود


مساحت آزربایجان جنوبی


آزربایجان جنوبی دارای سرزمینهای وسیع به مساحتی بیش از ۳۰۰۸۲۵ كيلومتر مربع و دارای هفت استان اردبیل، آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، زنجان (زنگان)، قزوین، همدان، مرکزی (شهرقروه ، شهرسقز، شهر بيجار زیر استان کردستان )مناطق البرز,تهران و مناطق انزلی,آستارا بیش از ۱۹۲ شهر هزاران روستای کوچک و بزرگ می‌باشد.
مساحت آزربایجان جنوبی مساوی یا کمتر از ۲ برابر با مساحت تاجیکستان، بنگلادش، سییرالئون ویونان است مساحت آزربایجان جنوبی ۲۵۰ برابر بیشتر از سنگاپور است مساحت آزربایجان جنوبی ۶ برابربزرگتر از ارمنستان است مساحت آزربایجان جنوبی ۱۶ برابربزرگتر از قطر است مساحت آزربایجان جنوبی ۱۰ برابربزرگتر از کویت است مساحت آزربایجان جنوبی ۴ برابربزرگتر از دانمارک است.
مساحت آزربایجان جنوبی ۴ برابربزرگتر ازسوئد است مساحت آزربایجان جنوبی ۴برابر بزرگتر ازهلند است مساحت آزربایجان جنوبی دو برابر مساحت آذربایجان شمالی، گرجستان و ایرلند جنوبی است مساحت آزربایجان جنوبی ۵ برابربزرگتر از سویس، تایوان، مولدوا و بلژیک است مساحت آزربایجان جنوبی ۶ برابر بزرگتراز بلژیک، آلبانی، ، ارمنستان، هائیتی و بروندی است مساحت آزربایجان جنوبی ۱۹ برابر بزرگتر از لبنان است مساحت آزربایجان جنوبی ۲۵۰ برابر بزرگتر از سنگاپور است مساحت آزربایجان جنوبی ۵۴۰ برابر بزرگتر از مالدیوز است مساحت آزربایجان جنوبی ۴۵۶ برابر کشور ازگرانادا است مساحت آزربایجان جنوبی۲۳۰ برابربزرگتر از بحرین است مساحت آزربایجان جنوبی ۷۵۰۰۰۰ برابر بزرگتر ازموناکو است مساحت آزربایجان جنوبی ۵۸۸۸ برابر بزرگتراز تووالااست.

موقعیت استراتژی و ژئوپلیتیک حساس آزربایجان جنوبی

آزربایجان جنوبی از نظر تجاري,سیاسی و استراتژی منطقه حساسي محسوب مي‌شود چرا كه بر سر راه بازرگاني قفقاز و هم‌چنين راه شرقي غربي كه كه به درياي سياه مي‌پيوسته، واقع بوده. حتي امروزه نيز دروازه ورود به اروپا و مسير ترانزيت اروپا به آسياي ميانه محسوب مي‌شود.

از نظر سیاسی و اقتصادی و منابع زیر زمینی‌ و دارا بودن موقعیت استراتژی آزربایجان جنوبی باعث شده است که آزربایجان جنوبی از نظر رژیم‌های اشغالگر فارس تحت کنترل بیشتر باشد که نقاط حساس آن در صورت لازمه کور و ساقط شود .
یکی‌ از سبب‌های اصلی‌ تحت اشغال ماندن آزربایجان همین نقاط کلیدی سیاسی و اقتصادی و ژئوپلیتیکی است که در آزربایجان جنوبی نهفته است و رژیم با دست داشتن این کلیدها سالهاست رژیم اشغالگری را تداوم و قدرت,سلطه خودرا فوزونی و مناطق کویری فارس را به مرحمت همین کلید‌ها آباد کرده است آذربایجان را دروازه مشرق زمین نامیده اند و این سخن حاکی از اهمیت سوق الجیشی این منطقه می باشد، این موقعیت حساس سبب گردیده که آذربایجان محل وقوع رخدادهای بسیار تاریخی گردد.

همین دارا بودن موقعیت استراتژی بالا و ژئوپلیتیک حساس آزربایجان جنوبی باعث شده است که کرد‌های مهاجر و ارمنی‌های یاغی‌ همانند فارس‌ها طمع کرده و همین باعث شده این اقلیت‌های مهاجر و بی‌ وطن برای به دست آوردن این منطقه و صاحب شدن یک وطن مفت که دارای گردنه اقتصادی-سیاسی منطقه است گاه گاه جرات حمله به آزربایجان را پیدا کرده هماینک هم به صورت وسیع طبق وعده اربابان خود(فارس‌ها و روس ها) برای بدست آوردن این منطقه برنامه‌ریزی کرده و سیستماتیک فعالیت و تبلیغات می‌کنند.

اقتصاد و ثروت ملی آزربايجان

اگر با دقت بنگریم متوجه میشویم که آزربایجان جنوبی روی چه گنجی نشسته و خبر ندارد.

استقلال آذربايجان= پايان غارت ثروتها همانطور که واضح است نفت بصورت ناخالص از چاههای نفتی استخراج میشود حال شاید این نفت مخلوط با گاز نیز باشد و ممکن هست این چاههای نفتی در عمق دریا باشد که در اینصورت پیداست که نفت محبوس در دریا از روغن فسیل شده موجودات دریایی بدست آمده ولی نفت چاههای موجود در خشکی در داخل زمینهای جلگه‌ای یافت میشود که علت و توضیح در این مورد موضوع این بحث نمی باشد آزربایجان جنوبی(دراشغال ایران) نیز دارای زمینهای جلگه‌ای میباشد و قطعا در این زمینها نیز نفت ناخالص موجود می باشد و حتی در منطقه مغان نیز خبر کشف شدن این طلای سیاه به گوش رسید :استا نهای آزربایجان جنوبی از غنی‌ترین مناطق به لحاظ معدنی در خاورمیانه هستند ‏نفت در آزربایجان جنوبی از منابع عظیم دست نخورد ه ‏ای است که در صورت سرمایه گذاری می تواند از منابع مهم برای توسعه و نوسازی در آزربایجان جنوبی باشد رژیم فارس به دلیل اینکه اکتشافات و استخراج نفت در این منطقه می تواند به طور مستقیم موجب شکل گیری اندیشه خودکفایی اقتصادی در آزربایجان جنوبی شود، از سرمایه گذاری در این بخش اجتناب ورزید ه ‏است.

‏معادن نفت در بلوک‌های نفتی مغان ۱ و مغآن ۲ ‏با ذخایر ۴ ‏میلیارد بشکه علاوه بر مصرف ملّی و داخلی‌ با مصرف فعلی ۲۰۰ سال نیاز داخلی و صادرات را تامین کند.

به موضوع مس بپردازیم میبینیم که ۸۵درصد مس ایران از منطقه ارسباران(قره داغ‌آراز باری)استخراج میشود که تنها تغلیظ صورت می پذیرد و اصلی‌ترین اقدامات آن توسط قطار‌های باری به کرمان برده شده و در آنجا صورت می گیرد به خاطر سرمایه ب آزربایجان جنوبی آن خطه برای آبادانی و عمران استان کرمان تصویب می شود و از همه مهمتر از لجن‌های مس طلای ناخالص بدست می آید که این نیز دل هر فرهیخته‌ای را بدرد می آورد. نیفیلین سینیت دیگر ثروتی هست که در منطقه سراب (ساراب)در غرب سبلان (ساوالان) استخراج میشود این ماده یکی از مواد اولیه آلومینا میباشد و ضمنا سیلیس که ماده اولیه شیشه میباشد در این ترکیبات گنجانده شده ولی در آذربایجان هیچ کارخانه دولتی تولید آلومینیوم یا شیشه موجود نیست(تاکید می شود که کارخانه‌های خصوصی مد نظر نمی باشد)و بزرگترین کارخانه تولید آلومینیوم در اراک و بزرگترین کارخانه تولید شیشه در اصفهان است.
معدن فسیل خاورمیانه در مراغه(ماراغا که زمانی پایتخت مناطق تصاحبی ایلخانیان بود)می باشد و اگر این منطقه در مناطق فارس نشین بود چه بهایی داده میشد و مقایسه کنید با ساختمان‌های تخیلی و ساختگی پاسارگاد یا تخت جمشید علاوه بر آن مراغه اولین شهر دارای رصد خانه بود .

کارخانه‌های فولادی که در اصفهان توسط دورژیم شاه و شیخ تحت لوای دولت ایران چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب ساخته شده مقایسه شود با کارخانه‌های فولادی که در اردبیل یا بناب یا میانه هست فقط اگر از فولاد ساختمانی میلگرد یکی از کارخانه‌های آذربایجان را به آزمایش ببریم در آزمایش کشش ۴۰۵۲میلگرد بدون اینکه پله تسلیم داشته باشد گسیخته می شود و این یک فاجعه است در حالی که این مورد در فولاد اصفهان صادق نیست البته ذکر این نقطه ضروریست که خود فولاد‌های تولیدی اصفهان یا اهواز در استانداردهای آلمان نمره قبولی نمی گیرد.
موارد زیادی را میتوان از این قبیل نام برد از جمله معادن سنگ آذرشهر یا سهند معادن گچ و سرامیک و...موجود در هشترود یا انرژی‌های حرارت زمینی خفته در سرعین و خلخال و مشگین شهر و سراب وبستان آباد و...یا معادن طلای داشکسن منطقه گروس آذربایجان (شامل بیجار و قروه و سنقر)یا بزرگترین معدن سرب و روی خاورمیانه که در انگوران زنجان هست ضمنا معادن زغال سنگ و آهک که در جایجای آذربایجان می شود یافت .
در کشاورزی هم که آذربایجان بعد از خوزستان و شمال (گیلان و مازندران و گلستان )پر آبترین منطقه است ولی کشاورزی آذربایجان را مقایسه کنید با کشاورزی مناطق خشک و بیابانی مثل اصفهان و کرمان و بعضا فارس.

دریاچه اورمیه (بزرگترین دریاچه دایمی داخلی ایران و دومین دریاچه شور جهان بعد از بحر المیت)در حال خشک شدن است ولی حکومت حاکم ککش هم نمی گزد زیرا اگر زاینده رود که یک رودخانه فصلی هست در فصولی از سال خشک شود باید در سرتاسر ایران نماز باران خوانده شود که مبادا زیبایی اصفهان کویری به مخاطره بیافتد در حالیکه اکوسیستم دریاچه اورمیه را خودشان به هم زده اند از اورانیومی که از این دریاچه استخراج میکردند برای راکتورهایشان بگیر تا حیوانات و موجودات زنده‌ای که به مناطق دیگر کوچ می دهند تا حیوانات خودشان تمام نشود.

دین

بیشتر جمعیت تورکهای آذربایجان مسلمان شیعه هستند. مسلمانان سنّی یا کورِ سنّی, اهل حق قیزیل باش , بهایی ,یهودی ,مسیحی‌ نیز هستند که انقلاب بیشتر آنها به علت امنیت جانی از رژیم اسلامی فارسی به کشورهای اروپایی ترکیه،اسرائیل،آزربایجان شمالی و آمریکا گریختند و آنهایی که مانده اند در ظلم مضاف رژیم اشغالگر پارسی‌ ایرانی‌ هستند .

حرکتهای ملی برای آزادی ازاشغال ایران و سلطه فارس‌های شاه و شیخ
تحقير و استثمار ملت آذربايجان شروع گرديد. سياست اشغالگری و آسيميلاسيون رژیم های فارس موجب شد که مردم آذربايجان ۴ بار برای رهایی از اشغال ایران انقلاب کردند.


پس از انقلاب‌های مشروطه شهید ستارخان(شوراهایی ایالتی ولایتی یعنی‌ فدرالیته۱۴ مرداد ۱۲۸۵ ) و خيابانی (دولت مستقل آزادیستان۱۷ فروردین ۱۲۹۹) دولت ملی مستقل ملی شهید پیشه‌وری دردر سال ۱۳۲۵ یا ۱۳۴۵ نمونه‌های بارز حرکت ملّی آزربایجان و انقلاب‌های رهایی از مرکزیت و اشغال ایران می‌باشد


سالهای ۱۹۴۵ و ۱۲۹۹در دو مورد آزربایجان جنوبی موفق به تشکيل حکومت ملی گرديد ولی حکومت‌های فوق با کمک نيروهای خارجی توسط رژيم فارس سرنگون گرديد.آزربایجان دوباره تحت اشغال ایران در آمد رژيم شاه پس از مغلوبيت حکومت ملی و اشغال نظامی آزربایجان جنوبی در سال ۱۹۴۶ به نسل کشی آذربايجانيها پرداخت در عرض چند روز بيش از ۵۰ هزار نفر اعدام گرديد و بيش از ۲۰۰ هزار نفر از آزاديخواهان به مناطق کويری مرکز ايران تبعيد گرديدند و يا زندانی شدند. ۳۰ هزار نفر از آزاديخواهان مجبور به مهاجرت شدند. در سال ۱۹۷۹ نيز آزربایجان جنوبی به قيام عليه رژيم دست زد و تحت رهبری حزب خلق مسلمان آزربایجان موفق به تشکيل حکومت تقريبا خود مختار گرديد ولی اين بار نيز نظاميان جمهوری اسلامی توانستند به زور اسلحه آزربایجان را دوباره تحت اشغال ایران در آورند.

حرکت ملی آزربایجان جنوبی برای رهای از اشغال از ایران امروز یکی‌ از جنبش‌های سیاسی معروف دنیاست که این حرکت برای استقلال آزربایجان جنوبی از اولین روز اشغال مبارزه خود را جلو میبرد امروز حرکت ملّی آزربایجان جنوبی که نمونه‌های بارز قیامهای ۱۳۸۵ خرداد- شهریور ۱۳۹۰ و... می‌باشد .
اقليم
بلندترين بخش آزربایجان جنوبی كوه ساوالان( سبلان )با ارتفاع ۴۸۱۱ متر از سطح دريا است. ديگر كوهايآزربایجان جنوبی عبارت‌اند از كوه سهند (۳۷۱۰)، كوه بزقوش (۳۳۰۶)،سياه كوه (۳۵۷۸)، كوه قبله داغ (۳۱۸۹)، كوه چال داغ (۳۲۸۵)، كوه جلاداغ(۳۲۵۵) و كوه چليكان (۳۲۳۰). آزربایجان داراي ده ها رود و ۲ درياچه از جمله درياچه اروميه است كه دو حوزه آبريز اصلي منطقه شامل درياي خزر و درياچه اورمو -اورميه مي‌باشد.

سرزمين‌هاي پيرامون درياچه اروميه، همواره يكي از مناسب‌ترين شرايط زندگي را در آزربایجان جنوبی,قفقاز و اين منطقه فراهم آورده‌بود كه رژيم با خشكاندن درياچه اورمو -اورميه سعي در نابودي آزربایجان جنوبی دارد.
به طوری که از ۱۱ ناحیه آب و هوایی ۹ گونه ناحیه درآزربایجان وجود دارد. به طور کلی شمال و شرق کشور دارای آب و هوای نسبتاً خشک و کوهستانی است در حالیکه منطقه جنوب شرقی آبو هوای مرطوب و ملایم تری دارد.

مديترانه‌اي با باران بهاري كه بيشترسطح آزربایجان جنوبی داراي اين اقليم است. نيمه بياباني سرد كه اقليم شمال غربي آذربايجان شرقي و شمال اردبيل است و اقليم كوهستاني سرد كه مابين كوه‌هاي سهند و سبلان و هم چنين بخش غربي آذربايجان غربي وزنجان وهمدان داراي اين اقليم هستند.
زبان
آزربایجان ، ترکی استانبولی و ترکمنی در گروه ترکی جنوب باختری (اوغوز) قرار می‌گیرند.

در کنار زبان ترکی آزربایجان ، زبان‌های اقلیتها روسی، ارمنی، لزگی، کردی، تالشی و تاتی ... نیز در آزربایجان هستند.
از اين ميان سومئريها، ايلاميها و هوري‌ها اقوامي بودند كه اولين تمدنهای بشری را بنا نهادند. بسیاری از مورخین بر این عقیده اند که اولین مهاجرت بشری از این منطقه در حدود ۳۰ تا ۴۰ هزار سال قبل از میلاد به آسیای مرکزی و اطراف کوههای آلتای که بعد از آذربایجان خواستگاه دوم اقوام تورک است، صورت گرفته و تاکید می کنند که مهاجرت و بازگشت این اقوام به موطن اصلی خود یعنی آذربایجان حدود ۷۰۰۰ سال پیش از میلاد تا هزاره اول بعد از میلاد صورت گرفته است. با توجه به كتب ارزشمندي از دانشمندان بزرگی همچون پي‌يئرآميه، پروفسور نظامی خودی یئو، پروفسور دكتر زهتابي و ... مي‌توان به صراحت گفت كه آذربايجان از حدود هفت هزار سال قبل جايگاه تمدنهاي نامبرده مي‌باشد. در اين خصوص نيز چندي پيش يك هيأت باستانشناسي آمريكايي – ايراني در تپه حسنلو به كشفهاي ارزشمندي دست يافتند.

رهبر اين هيأت (رائبرت دالسون) بعد از تحقيقات فراوان، تاريخ اين منطقه را به ده دوره تقسيم كرد كه اولين دوره حدود ۶۰۰۰ سال قبل از ميلاد و چهارمين دوره مربوط به ۱۳۰۰ سال قبل از ميلاد تا ۸۰۰ سال قبل از ميلاد مي‌باشد. كه اولين دوره مربوط به هوريها و آخرين دوره مربوط به مانناها مي‌باشد.

در مورد ملتهايي كه قبلاً در آذربايجان زيسته‌اند مي‌توان به سومئرها، ايلاميها، هوري‌ها، آراتتاها، كاسسي‌ها، قوتتي‌ها، لولوبي‌ها، اورارتوها، ايشغوزها (ايسكيت‌ها)، مانناها، گيلزان‌ها، كاسپي‌ها و ... اشاره كرد كه زبان تمامي آنها التصاقي و جزو خانوادة زبانهاي تركي بوده. از اين ميان سومئريها، ايلاميها و هوري‌ها اقوامي ترك بودند كه اولين تمدنها و مدنيّتها را روي زمين بنا نهادند. رائبرت دالسون بعد از تحقيقات فراوان، تاريخ اين منطقه را به ده دوره تقسيم كرد كه اولين دوره حدود ۶۰۰۰ سال قبل از ميلاد و چهارمين دوره مربوط به ۱۳۰۰ سال قبل از ميلاد تا ۸۰۰ سال قبل از ميلاد مي‌باشد. كه اولين دوره مربوط به هوريها و آخرين دوره مربوط به مانناها مي‌باشد جايگاه اصلي هوريها در هزاره ۳ و ۴ (۶۰۰ سال قبل) در آذربايجان و مناطقي از قسمتهاي شمالي زاگرس و كوههاي توروس بود. همچنين از ربع سوم هزارة قبل از ميلاد (۲۴۰۰ سال قبل از ميلاد) سند نوشته‌اي بدست آمده كه با الفباي اككد و به زبان التصاقي هوري بوده كه اين سند متعلق به يكي از پادشاهان هوري بنام تيشاري مي‌باشد و نيز نام يكي ديگر از پادشاهان هوريها به نام ساشانار كه در ۱۴۵۰ سال قبل از ميلاد حكومت مي‌كرده نيز معلوم است زبانهاي هوري و لولوبي نيز نه، تحليلي و نه هجايي بوده، بلكه آنهانيز جزو زبانهاي التصاقي مي‌باشند .


همچنين طبق نظريه ماراك دئميكين (آكادئميكين) زبان كاسسي‌ها، ايلامي‌ها، قوتتي‌ها، مادها و مانناها نيز التصاقي بود زبانهاي قوتتي‌ها، لولوبي‌ها همانند بوده و با زبانهاي اورارتوها و هوري‌ها خويشاوند مي‌باشند بدين ترتيب است كه از ۷۰۰۰ سال تا ۲۵۰۰ سال قبل يعني مدت ۴۵۰۰ سال به طور مطلق در منطقه جغرافيايي آذربايجان تنها و تنها اقوام التصاقي زبان (ترك) زندگي و حكومت كرده‌اند . همچنين اگر تاريخ بعد از ۲۵۰۰ سال قبل از ميلاد را بررسي كنيم باز آذربايجان در بيشتر مقاطع تاريخي مستقل از حكومت‌هاي ديگر منطقه بوده، به طوريكه در زمان هخامنشيان آذربايجان در مقابل آرياييها سرفرود نياورده و تا سرنگوني اين حكومت، تمام فرهنگها و آداب و سنن و زبان خود را حفظ كرده همچنين در تاييد گفتة بالا مي‌توان به كشته شدن كورش، شاه هخامنشيان توسط ملكه آذربايجان (تومروس) اشاره كرد .

تركها در اطراف درياچه اروميه زندگي مي‌كنند و آشوريها آنها را توروك تآیعورآیعوک (يامون توروك به معني تركهاي نيرومند) نام برده‌اند و در سنگ نوشته‌هاي اورارتوئي هم سخن از قومي بنام توريخي رفته كه در آذربايجان مي‌زيستند. (اوايل هزارة قبل از ميلاد) و مي‌گويد توروكها يا توريخي‌ها همان تركها هستند.
زبانهاي تورکي با توجه به ريشه هاي تاريخي، معيارهاي جغرافيايي و اصول زبانشناسي به شاخه هاي زير تقسيم ميسوند .

شاخه و لهجه اوغوز يا زبانهای جنوب غربی شاخه و لهجهاي اززبانهاي تورکي شامل زبانهاي تورکی آناتولی، قاقاووز، تورکی(آزربايجان)، تورکمن، و تورکهای خراسان است شاخه و لهجه قیبچاق يا زبانهاي شمال غربي: اين شاخه شامل زبانهايي از خانواده زبانهای تورکي است که عبارتند از زبانهاي قازاق، قارا قالپاق، نوقاي، تاتار، باشقير، لهجه های سيبری غربي، تاتارهاي کريمه، قوموق، قاراچاي، بالقار و قارائیم. شاخه و لهجه جنوب شرقي يا گروه اويغور و چاغاتاي که در برگيرنده زبانهاي اؤزبک، اويغور، ساری اويغور و سالار با ریشه ی اوغوز
شاخه و لهجه شمال شرقي يا سيبريايي شامل زبانهاي ياقوت، ساخا، دولقان، آلتاي، خاکاس ، شور، تووا
شاخه و لهجه چوواش که زبان منطقه ولگاست شاخه و لهجه"خلج" منظور از خلج همان گويشي از زبان تورکي است. بر اساس داده هاي سايت ميراث فرهنگي، استان مرکزي دربرگيرنده ساکناني با ريشه زبان تورکي هستند.

طبق اين نوشته و تحقیقات محققین تورکولوژی زبان تورکي زبان اصلي اهالي اکثريت نقاط روستائی شهرستان ساوه ميباشد. (شاهسون بغدادي، اينانلو، ايل موغان، تورکمن آذربایجانی و ...) اغلب روستائيان به يک گويش تورکي آذربایجانی و اندکي به گويش تورکي خلجي سخن مي گويند، طبق اين نظر، جايگاه و خواستگاه زبان تورکي آذربايجاني روشن مي گردد. اين زبان در زمره ی زبانهاي جنوب غربي خانواده زبانهاي تورکي محسوب مي شود. زبان تورکان قاشقایی نیز در ردیف لهجه های زبان تورکی آذربایجانی قرار دارد.

زبان تورکی آذربایجانی با کاربرد الفبای لاتین در جمهوری آذربایجان زبان رسمی است.
تحول در خط ترکی آزربایجان مدرن در سده ۱۹ میلادی افرادی مسئلهٔ تغییر الفبای ترکی آزربایجان را مطرح کردند.
میرزا فتحعلی آخوندزاده (۱۸۷۸) و جلیل محمد قلی‌زاده از این دسته افراد بودند. این مسئله در دورهٔ بسیار کوتاه جمهوری دمکراتیک آذربایجان (۱۹۱۸-۱۹۱۹) نیز مطرح گشت.


بعد از پیروزی بلشویکها چندین روزنامه به خط لاتین در باکو چاپ می‌شد؛ ولی خط عربی هنوز به کار گرفته می‌شد. در سال ۱۹۲۴ نریمان نریمانف رهبر بلشویک آذربایجان توانست قانون استفاده از لاتین در امور دولتی را به تصویب مجلس جمهوری آزربایجان شمالی (شوروی) برساند.

در سال ۱۹۲۶ اولین کنفرانس ترک‌شناسی در باکو برگزار شد. گردآمدگان تصمیم گرفتند که خط لاتین را خط مورد استفادهٔ تمام ترک‌زبانان آذربایجانی جهان اعلام کنند. دو سال بعد به رهبری آتا تورک کمال پاشا رهبر فقید ,رفرم خط در ترکیه به اجرا گذاشته شد.
الفبای لاتین جایگزین الفبای عثمانی (عربی) گردید. در همین سال کمیته‌ای به نام یئنی اَلیفبا (الفبای جدید) در مسکو به تدوین الفبای یکدستی پرداخت که در تمامی جمهوری‌های ترک‌ های اتحاد جماهیر شوروی (آذربایجان، ترکمنستان، قزاقستان، قرقیزستان و ازبکستان) استفاده شود. این الفبا به مدت بیش از ده سال مورد استفاده بود. در سال ۱۹۳۹ الفبای لاتین کنار گذاشته شده و خط سیریلیک روسی جایگرین خط لاتین گردید. همچنین تدریس زبان روسی در تمام مدارس اجباری اعلام شد. سیاست تجزیه کردن ملتها و ممانعت از احساسات ملی‌گرایانه می‌تواند از دلایل تغییر دوبارهٔ خط در این دوره و عدم هماهنگی بین گروههای زبانی مشترک در تدوین الفبای جدید باشد.

ترس استالین که ازاتحاد و قدرت گرفتن دوبارهٔ ترکها بود - سرکوب زبانهای غیرروس در محدودهٔ جغرافیای اتحاد شوروی با جایگزینی زبان روسی به شدت ادامه یافت که تا سقوط این اتحادیهٔ در ۱۹۹۱ ادامه داشت؛ ولی بعضی از این جمهوریها پس از استقلال خود در سال ۱۹۹۱ الفبای خود را دوباره به لاتین بر گرداندند.

آثار مکتوب زیادی به زبان آذربایجانی با الفبای عربی بر جای مانده‌است که تمامی این کتب هنوز به خط لاتین در دسترس نیستند. خط لاتین آزربایجان با چند حرف اضافه (x,q،ə) یعنی (اَ، ق، خ) اندکی با خط لاتین ترکی استانبولی متفاوت است. در ایران زبان آذربایجانی با الفبای عربی نوشته می‌شود. البته از الفبای لاتین نیز بعضاً در اینترنت استفاده می‌شود. در حال حاضر زبانهای ترکی که از الفبای لاتین استفاده می‌کنند، عبارتند از ترکی آذربایجانی (جمهوری آزربایجان شمالی- آزربایجان جنوبی)، ترکی ترکیه، ترکمنی، قزاقی، ازبکی، اویغوری(بخشا) و تاتاری.

ادبیات آذربایجان

نظامی گنجوی ، جمال‌الدین ابومحمّد الیاس بن یوسف بن زکی متخلص به نظامی یاز تورک‌های آزربایجان زادهٔ ۵۳۵ در گنجه درگذشتهٔ ۶۰۷-۶۱۲ گنجه شاعر و داستان‌سرا قرن ششم هجری (دوازدهم میلادی)، که به‌عنوان پیشوای داستان‌سرایی شناخته شده‌است.

شیخ عزالدین پورحسن اسفراینی که یک دیوان شامل غزل سروده‌بود غزل‌های ترکی آذربایجانی خود را تحت نام حسن‌اوغلو ثبت کرده‌است.

شمس الدین محمد پسر علی پسر ملک داد تبریزی از عارفان مشهور قرن هفتم هجری است،شمس تبریزی که مولانا جلال الدین بلخی مجذوب او شده و بیشتر غزلیات خود را بنام وی سروده است. از جزئیات احوالش اطلاعی در دست نیست؛ همین قدر پیداست که از پیشوایان بزرگ تصوف در عصر خود در آذربایجان و آسیای صغیر و از خلفای رکن الدین سجاسی و پیرو طریقه ضیاءالدین ابوالنجیب سهروردی بوده است.
برخی دیگر وی را مرید شیخ ابوبکر سلمه باف تبریزی و بعضی مرید باباکمال خجندی دانسته اند.افضل‌الدّین بدیل‌بن علی خاقانی شروانی متخلّص به خاقانی از جملهٔ بزرگ‌ترین قصیده سرایان تاریخ شعرو ادب ترکی و فارسی به شمار می آید.ولادت او را در سال (۵۲۰هجری قمری) در شهر تبریزدر گذشت.برابر(۱۱۲۰میلادی-۱۱۹۰میلادی). در قرن چهاردهم میلادیآزربایجان شمالی، قفقاز و بخش‌های غربی آزربایجان تحت سلطه حکومت‌های قره قویونلو و آق قویونلو بود. در دوران این حکومت‌ها شاعرانی مانند قاضی برهان‌الدین، حبیبی و جهانشاه قراقویونلو با تخلص حقیقی زندگی می‌کردند. که آثار ترکیآزربایجان را در آن دوران از خود به جا گذاشته‌اند. اواخر قرن چهاردهم، زمان ظهور یکی از بزرگترین شعرای آذربایجانی، عمادالدین نسیمی بود دیوان اشعار وی از بزرگترین دیوان شعرهای زبان‌های ترکی به شمار می‌رود. آموزه‌های صوفی و عرفانی حروفیه از اواخر قرن ۱۴اُم تا اوایل قرن ۱۵اُم میلادی رواج داشت

عمادالدین نسیمی یکی از برجسته‌ترین اساتید دیوان ادبیات در تاریخ ادبی زبان‌های ترک  بوده‌است.


وی به زبان فارسی و عربی نیز آثاری داشته‌است. پس از معرفی سبک دیوان ادبیات و غزل، عمادالدین نسیمی در قرن ۱۵اُم، شاعران مشهور آذربایجانی چون شاه اسماعیل خطایی، قاسم انوار و محمد فضولی ادبیات آذربایجانی را گسترش دادند.
کتاب دده قورقود نیز نام یکی از قدیمی‌ترین داستانهای اسطوره‌ای ترک‌های اغوز است که در حدود قرن شانزده میلادی به صورت مکتوب در آمده‌است. این مجموعه از ۱۲ داستان به نثر و نظم تشکیل شده و مجموعه پر ارزشی است که زندگی، ارزشهای اجتماعی و باورهای ایل‌های ترکی را نشان می‌دهد.

حکیم ابوالقاسم نباتی درسال۱۲۱۵ هجری در روستای اوشتبین قره داغ از توابع شهرستان کلیبر (اهر ارسباران)بدنیا آمد ودر سال ۱۲۶۸هجری وفات یافت. تخلص او دراشعار فارسی نباتی و در اشعار ترکی خان چوبانی و مجنون و مجنون‌شاه می‌باشد. وی در اردبیل به سلک مریدان"ناصر علیشاه اردبیلی"درآمده و درخانقاه سرخاب تبریز به"مجنونشاه قراداغی"معروف شده است. در شهریور ۱۳۷۲ کنگره بزرگداشت این شاعر به مدت سه روز در کلیبر بر گزار شد و به همین مناسبت اشعار به‌جامانده از نباتی به پنج هزار بیت بالغ می‌گردد به صورت دیوان به طرز مطلوبی در دو جـــــــلد به اهتمام دکتر حسین محمد زاده صدیق انتشار یافت .
ميرزا حسن رشديه در محله چرنداب تبريز به دنيا آمد. در سال ۱۲۶۲ شمسی نخستين مدرسه به سبک نو را برای کودکان قفقاز بنياد نهاد و با شيوه الفبای صوتی خود آغاز به آموزش کرد. کتاب وطن ديلی (زبان وطن) را به ترکی چاپ کرد و توانست با روش نو خود، در مدت کوتاهی به نوآموزان خواندن و نوشتن بياموزد. کتاب وطن ديلی او تا سال ۱۲۹۷ شمسی در همه مدرسه‌های قفقاز کتاب اول ابتدايی بوده است. رشدیه در فاصله بین سال‌های ۱۲۶۶ تا ۱۲۶۷ شمسی نخستين مدرسه همگانی عمومی را درمحله ششگلان تبريز باز کرد اما کار اين مدرسه يک سال بيشتر به درازا نکشيد.
به فتوای یکی از روحانیون تبریز دانش آموزان را با چوب و چماق از مدرسه راندند و رشديه ناچار شد شبانه به مشهد بگريزد. پس از شش ماه دوباره به تبريز بازگشت و برای دومين بار مدرسه را محله بازار باز کرد، اما باز هم دشمنان دانش و نوآوري، بيکار ننشستند. سومين مدرسه در محله چرنداب تبريز نيز کار خود را آغاز کرد و بار ديگر با هجوم کهنه پرستان ويران شد. رشديه مدرسه چهارم را در محله نوبر تبريز برای کودکان نيازمند و تهيدست بنيان نهاد. اين بار شمار شاگردان از هميشه بيشتر بود. مکتب داران رشدیه را مجبور کردند دوباره به مشهد برود اما اندک زمانی بعد به تبريز بازگشت و پنجمين مدرسه خود را در محله بازار تبريز راه انداخت.

امیر علی شیر نوایی یکی از شاعران بزرگ تاریخ ادبیات ترکی است. نوایی چه در نظم و چه در نثر آثار گرانبهایی از خود بر جای نهاده است. و مجالس النفائس او یکی از مشهورترین تذکره های تاریخ ادبیات است که اصل آن به زبان ترکی جغتایی است امیر علیشیر نوایی شاعر، ادیب و وزیر بزرگ ترک در سال ۸۸۰ هجري مصادف با ۱۵۰۱ ميلادي بعد از عمری آفرینش و آبادانی از جهان چشم بر بسته است قدمت داستانها مربوط به قرنهای چهاردهم و پانزدهم میلادی و شاعر قرن ۱۶اُم آزربایجان ، محمد فضولی غزل‌های فلسفی، تغزلی و بزمی خود را در زبان‌های ترکی آزربایجان ، عربی و فارسی می‌سرود. وی با بهره‌گیری از سنت‌های زیبای ادبی از محیط خود، و پیروی از میراث پشتیبانش، موجب شد تا فضولی به یکی از چهره‌های برجسته ادبی جامعه ادبیات آزربایجان تبدیل شود.

از محمد فضولی دیوان غزل و قصیده‌ای به یادگار مانده‌است. سبک شاعران ترکی آزربایجان در ادامه قره ۱۶اُم به سمت عاشیق‌ها رفت و قرن شانزدهم پس از تثبیت سیطره سلسله صفوی بر ایران قویاً توسعه یافت.

شاه اسماعیل یکم خطایی و بعد با پیدایش "سبک گوشما" فرزند شاه اسماعیل، شاه تهماسب و بعدتر شاه عباس دوم نیز در گسترش ادبیات آزربایجان کوشید. قوسی تبریزی از شاعران مشهورآزربایجان دو نسخه از دیوان ترکی آذربایجانی از وی به جا مانده‌است و صائب تبریزی شاعر تبریز نیز از معروف‌ترین شاعران عصر کلاسیک می‌باشند که هفده غزل به زبان ترکی سروده‌است.سید محمدحسین بهجت تبریزی (زاده ۱۲۸۵ - درگذشته ۱۳۶۷) متخلص به شهریار (پیش از آن بهجت) شاعر آذربایجان بود که به زبان‌های ترکی آذربایجانی و فارسی شعر سروده‌است. وی در تبریز به‌دنیا آمد و بنا به وصیتش در مقبرةالشعرای همین شهر به خاک سپرده شد. مهم‌تریناثر شهریار منظومه حیدربابایه سلام (سلام به حیدربابا) است که از شاهکارهای ادبیات ترکی آزربایجان به‌شمار می‌رود پروفسور زهتابي در سال ۱۳۰۲ شمسي در شبستر متولد گرديد ورود به دانشگاه براي اين پروفسور عاليقـدر زماني ميسر گرديد كه در سال ۱۳۲۵ اولين دانشگاه تبريز به واسطه فرقه دموكرات تاسيس گرديد.

پروفسور زهـتـابي در رشته ادبيات اين دانشگاه مشغول تدريس گرديد . اما يك سال بعد با تعطيلي دانشگاه مواجه گرديد و علاوه بر مجبوريت در ترك تحصيل ،بواسطه اوضاع آشفته سياسي آن سالها مجبور به ترك ديار نيز گرديد.در سال ۱۳۲۷ عازم شوروي آن روز گرديد اما در آنجا نيز از صدمات توده اي‌ها در امان نماند و با شهادت دروغين آنان به دو سال زندان در سيبري محكوم گردي در سال ۱۳۳۳ شمسي با نظر دولت وقت به بـاكو آمده و در رشته زبان و ادبيات تركي اين دانشگاه مشغول به تدريس گردد.

براي پرداخت هـزينه اين تحصيل ، وي همزمان در دانشگاه شرق شناسي باكو به تدريس زبان عربي نيز مشغول گرديد. تاليف و چاپ كتاب براي وي ممنوع بود و پروفسور در اين سالها تاليفات خود را با امضاهاي مختلف به چاپ مي رساند در دانشگاه بغداد به تدريس زبان فارسي و نيز تدريس تـركي باستان پرداخت و با آسودگي بيشتري به تاليف و چاپ آثار خويش همت گماشت . با توجه به آثار چاپ شده‌اش دانشگاه بغداد در سال ۱۳۵۵ نشان عالي پروفسوري را به دوكتور زهتابي اعطا نمود. وي تا سال ۱۳۷۸ تلاشهاي بي وقفه‌اش را در عرصه ادبيات – تاريخ و فرهنگ آذربايجان ادامه داد.
نویسنده بزرگ و بنام آذربایجان حبیب ساهر پدر شعر نو ترکی حبیب ساهر،دراردیبهشت ماه ۱۲۸۲ شمسی درتبریز به دنیا آمد، پدربزرگ وی مدتی قبل همراه با خانواده از روستای ترك میانه به تبریز مهاجرت کرده ودر محله دوه چی ساکن شده بود دكتر جواد هيئت ، فرزند علی هيئت ، مجتهد و رئيس سابق ديوان كشور، در سال ۱۳۰۴ در تبريز به دنيا آمد دكتر هئيت به موازات مطالعات و تأليفات پزشكی در توركولوژی و فلسفه و اسلام شناسی نيز صاحب مطالعه و اهل نظر است و بعد از انقلاب اسلامی با همكاری چند نفر از دوستان صاحب قلم خود ، مجله وارليق را به زبان های تركی و فارسی منتشر نموده و در زمينه توركولوژی شخصأ بيش از صد مقاله در اين مجله نوشته است.

از هفت جلد كتاب درباره توركولوژی پنج جلد آن در باكو و يك جلد ( نگاهی به تارخ و فرهنگ تركان ) در آنكارا ازطرف وزارت فرهنگ به تركی استانبولی به چاپ رسيده است .


ادبیات شفاهی آزربایجان
ادبیات شفاهی مردم آزربایجان ادبیات شفاهی مردم ترک آزربایجان به قسمتی از ادبیات مردم آزربایجان ، باورهای عامه، افسانه‌ها، داستان‌ها، موسیقی، ضرب‌المثل‌ها و رسوم‌های دهان به دهان یا سینه به سینه یانسل به نسل از نسل‌های گذشته بجا مانده گفته می‌شود.

کهن‌ترین نسخه خطی از کتاب دده قورقود هنگامی کشف شد که فلیشر ( فلیسچر ) کتابدار کتابخانه دِرسدن آلمان درصدد تهیه فهرستی از کتب کتابخانه بود که در لیست او برای اولین بار نام کتاب دده قورقود در بین نسخ خطی کتابخانه ثبت شده است. عنوان این نسخه " کتاب دده قورقود علی لسان طایفه اوغوزان " می باشد که در ۱۵۴ صفحه نگاشته شده است و هیچ اثری از نام کاتب و تاریخ کتابت در آن مشاهده نمی شود و فقط به این دلیل که تاریخ تحویل آن به کتابخانه احمد پاشا (پادشاه عثمانی) قرن ۱۰ هجری ذکر شده است ، فلیشر نیز آن را در ردیف آثار متعلق به این دوره قرار داده است. نسخه خطی دیگر از کتاب دده قورقود در سال ۱۹۵۰ توسط اتور رُزی دانشمند ایتالیایی در کتابخانه واتیکان یافت شد.


این نسخه مانند نسخه قبلی فاقد نام کتاب و تاریخ کتابت است و در ۱۰۹ صفحه نوشته شده است نسخه آلمانی کتاب دده قورقود از یک مقدمه و دوازده بوی (داستان) تشکیل شده است در حالی که نسخه موجود در واتیکان فقط شش داستان از دوازده داستان را دربردارد. . در مقدمه کتاب درباره شخصیت افسانه‌ای دده قورقود مطالبی ذکر گردیده و نمونه هایی از سخنان حکیمانه ی دده قورقود که در میان مردم به نام وی شهرت داشته است ذکر شده است. قابل ذکر است که بسیاری از این سخنان در حال حاضر نیز به عنوان آتالار سوزی (ضرب المثل) در بین مردم کاربرد دارند.

بخش‌های پایانی تمام داستان‌ها مشابه می باشد و با عبارات و جملات منظوم در تمجید از قهرمان داستان و دعای خیر برای پدر و مادر و یاد از پیامبر که توسط اوزان (آشیق) و ریش سفید بزرگ ایل یعنی دده قورقود خوانده می شود داستان پایان می یابد. از مجموع دوازده داستان ، هشت داستان دورنمای رزمی، دو داستان مضمون عاشقانه و دو داستان نیز شمایل اساطیری دارد.
ادبیات شفاهی و عاشیقی آزربایجان به علت مردمی بودن، توانسته‌است بالندگی خود را بسیار خوب حفظ کند. داستان‌های کاملی چون کوراوغلو و اصلی و کرم با سوژه‌های بسیار متفاوتی به طور زنده توسط هنرمندان مردمی پدید آمده‌اند
این داستان‌ها برای اولین بار در قرن بیستم به صورت کتبی در آمده و مانند بسیاری از آثار ادبی جمع‌آوری شده‌اند. بایاتی‌ها یا دوبیتی‌های شفاهی آذربایجان از غنای بالایی برخوردارند. ادبیات و موسیقی عاشیق‌ها با قدمتی دیرینه جایگاه و تقدس خاصی بین ترک‌زبان‌ها و آذربایجانیان دارد.

آتالار سؤزو یا امثال زبان ترکی که عموماً پندهایی عاقلانه و انسانی است. آغیلار (مرثیه‌ها) و لایلالار نیز قسمتی از ادبیات شفاهی ترکی آزربایجان را تشکیل می‌دهند. داستان‌های فولکلوری چون دده‌قورقود، کوراوغلو، اصلی و کرم، آرزی و قمبر، عباس و کولگز، عاشیق‌غریب، قاچاق‌نبی،... از غنای ادبیات شفاهی مردم آذربایجان آزربایجان سخن می‌گویند.

پرچم

سه نوار افقی مساوی . رنگ آبی (فوقانی)نشان میراث ترکی است رنگ سرخ پرچم (میانی) به نشانه پیشرفت و حرکت بسوی دمکراسی و مدرنیته است . رنگ سبز(تحتانی)علامت مدنیت است .
 نوامبر۹ -۱۹۱۸: دولت جمهوری دمکراتیک آزربایجان طرح پرچم سه‌رنگ را به تصویب رسانید.د.پرچم ملی سه رنگ در جهان امروز با تصمیم مشترک از سران رهبران و روشنفکران استقلال طلب که از آزربایجان شمالی و آزربایجان جنوبی ، در سال ۱۹۱۸، گرد هم آمده بودند تصویب شد و اولین دولت مستقل نوین را در قسمت آذربایجان شمالی با یکدیگر پی‌ریزی کرده و اعلان استقلال برای آذربایجان شمالی کردند پرچم ملی‌ ملت آذربایجان با تصمیم همین نمایندهای ۲ سوی آراز از آزربایجان شمالی و آزربایجان جنوبی ایجاد شد ، اما به دلایل سیاسی یعنی‌ تحت اشغال ایران بودن آزربایجان در جنوب ، ملتمان را محروم از این نشان ملی‌ کرد . در آزربایجان جنوبی با بی‌صبری تمام ، در انتظار افراشته شدن پرچم ملی تورکان آزربایجان و پایان دادن به عمر اشغال ۸۸ ساله فارسهای ایرانی می‌باشد این پرچم بعد از اشغال جمهوری آزربایجان توسط نیروهای شوروی و انضمام آن به این کشور لغو گردید.
۱۷نوامبر ۱۹۹۰، پرچم سه‌رنگ توسط مجلس عالی جمهوری خودمختار نخجوان به عنوان پرچم ملی پذیرفته شد. در همین جلسه قبول این پرچم به عنوان پرچم ملی آذربایجان به شورای عالی آذربایجان شوروی پیشنهاد شد. از نوامبر سال ۲۰۰۹ با توجه به این که اولین بار پرچم ملی ملت ترک آزربایجان رسماً در ۹ ماه نوامبر ۱۹۱۸ پذیرفته شده است، این روز به عنوان روز پرچم ملی تورکان آزربایجان اعلام شد پرچم مقدّس ۵۰ ملیون تورک آذربایجانی که امروز فقط در ۲۹% آذربایجان واحد و یکپارچه برافراشته می‌باشد چرا که از کل آذربایجان ۶۵% آذربایجان (آذربایجان جنوبی)نزدیک ۱ قرن است که تحت اشغال نظامی و استعمار رژیم ایران می‌باشد و ۲۰ % از اراضی‌ آذربایجان شمالی (قرباغ آذربایجان) یعنی‌ ۶% آذربایجان واحد به کمک روس‌ها و ایرانی‌‌ها تحت اشغال ارامنه می‌باشد
ایجاد پرچم ملی‌ نو و ایجاد تعریف یک ملت جدا بنام ملت آزربایجان جنوبی و یا ملت آزربایجان شمالی کاملا اشتباه وغلط و به قصد بیشتر جدا کردن یک ملت از نظر معنوی و تاریخی‌ و هویتی است اگر ملت در شرایط سیاسی دو نیم شده !آن وقت .فقط جغرافیایی سیاسی آن دستخوش تغییر هست !هویت ملی‌ !تاریخ ملی‌ را محال است که بتوان از هم جدا کرد.
کسانی که به قصد و یا ندانسته از ملت ازربایجان , ملّتی با نام ملت آزربایجان شمالی و یا ملت آزربایجان جنوبی , یا پرچم ملی آزربایجان جنوبی سخن می‌گویند ! دانسته یا ندانسته به تئوری جدا سازی ۱ ملت از نظر هویتی که امروز توسط دشمنان (اللخصوص توسط اطلاعات ایران )در حل اجرا سازی است, کمک کرده و به آسیاب اشغالگران روس و فارس آب میریزد .

چون آنها سالیان سال است که آزربایجان را دو تکه کردند که بلکه ملت در دو جغرافیای سیاسی از هم بیگانه شده و در اشغال دشمن هضم و محو شود.
بعضی‌ اوقات در قالب آیکون پرچم "ملی‌" آزربایجان جنوبی" پرچم های از احزاب یا سازمان های آزربایجان فقط از نظر سیاسی ارائه شده است.
آنانی‌ که ملت آزربایجان جنوبی یا پرچم ملّی آزربایجان جنوبی میافرینند ! اسم ملت ,هویت آزربایجان را با هر نامی‌ که دوست داشت عوض کرد که این همان هدف دشمنان آذربایجان است که با شکاف سیاسی بین آزربایجان شمالی و جنوبی ,از نظر معنوی و استراتژی یکپارچگی ملی‌ و یکپارچگی جغرافیایی ۲ آذربایجان و ایدئولوژی میلی‌ گرایی به سمت ساخت آذربایجان واحد نابود شود.
یکپارچگی ملی‌ و یکپارچگی جغرافیایی ۲ آذربایجان ملت تورک آزربایجان در شرایط سیاسی دونیم شده ,حدودا ۲۰۰ سالی‌ جدا از هم و محروم از حقوق اولیه ملی‌ ,تحت اشغال دو ملیت متفاوت فارس و روس, در شوروی سابق و کشور موسوم به ایران کنونی اسیر بوده و هستند, در دوجامعه متفاوت , با دو نوع ایدئولوژی متفاوت تاریخ های دروغ و بیگانه متفاوت , با دوزبان‌ تحمیلی متفاوت ,تحت دو نوع آسیمیلسیون متفاوت قرار گرفتند در این پروسه طولانی و آسیملسیون شدید و وحشیانه که کشتار ملت‌ها بشمار میرود آذربایجان روح ملی ,یکپارچگی ملی‌ و هویت ملی را در دو سوی آراز از دست نداده استهمانطور که در دو طرف آراز سالهاست مبارزه آزادی و یک پارچگی ملت آذربایجان از پای نیفتاده است روح ملی‌ و تاریخ و هویت ملی‌ ملتمان در شمال و جنوب آذربایجان به هم, آنچنان گره خورده که گویی آذربایجان از نظر جغرافیایی جدا نشده است ولی‌ این ۲۰۰ سال تفاوتهای زیستی‌ ،علمی‌ اقتصادی را به وجود آورده استچند سالی‌ طول میکشد تا دولت جدید جنوبی + شمالی با بالانس کردن دو جامعه,دو دولت به یکدیگر رسما بپیوندند. این تفاوتها در عرض یک مدت کوتاه مدت و برنامه‌ریزی صحیح ۲ دولت شمالی و جنوبی و اهالی را (زیستی‌ ،علمی‌ ،اقتصادی ...) یکی‌ خواهد کرد چون این ملت از نظر ملی‌ هنوز در یکپارچگی ملی‌ مانده است.