تبدیل امپراتوری دمکرات ملیتها به زندان ملیت ها



امپراطوری قاجار که بعد از حرکت مشروطه بصورت امپراتوری فدرال ایالت‌ها, ممالک محروسه قاجار نام گرفته و ادره میشد با  کودتا  ۳ اسفند و خیانت  رضا قولدور  یا رضا پالانی به احمد شاه  و کمک انگلیس‌ها جغرافیای چندین ملیتی  با همان شکل امپراتوری (چندین مملکت و ملّیت جدا از هم )بدست رضا پالانی افتاد  و با همان شکل امپراتوری چندین  ملّیتی  بدست رضا پالانی افتاد و به زندان ملل تبدیل شد .

تنها کشور وملیتی که  بعد از سالها از زندان ملل" ایران " توانست رهایی یابد  ملت عرب در جغرافیای بحرین بود.
امپراطوری ممالک محروسه قاجار ,یک جغرافیای سیاسی  تشکیل داده شده ازچندین ملیت و حتی اقوام مهاجر بود.قبل از تاریخ اسلام دٔه‌ها امپراطوری بنام تورکان  ثبت شده  و بعد از اسلام و حمله عرب به آزربایجان ,تورکان آزربایجان در قالب امپراتوری های صفوی‌,افشار‌,آقا قیونلو, آتابکیان, الدنیزلی,  قارا قیونلو ,قاجار‌ و....تشکیل داده بودند واگر بخواهیم  بر روی بحث‌های ماقبل اسلام ساکن نشویم در طول تاریخ بعضی‌ از ملت‌ها  با وطن خودشان به این جغرافیایی سیاسی اضافه  شده  یا از این جغرافیایی سیاسی جدا شده ودرترکیب دولت دیگر یا دولت ملی, مستقل می‌گردید مثلا گرجی‌ها -عرب ها ....
تا سال ۱۸۱۳ ميلادی آزربایجان بصورت کشوری واحد بر ممالک محروسه قاجار حاکم بود. در محروسه قاجار که سيستم فدرال سنتی حاکميت خانات  بر آن حکم ميراند آزربایجان مملکتی وليعهد نشين بود . پس از امضای قراردادهای گلستان و تورکمانچای آزربایجان  به دو قسمت تقسيم گرديد.

 آزربایجان جنوبي تا انقراض سلسله قاجار به صورت مملکت خودگردان با حفظ خاکهاي تاريخي خود با ۳۸۰۰هزار کيلومتر مربع مساحت در ترکيب ممالک محروسه قاجار به حيات خود ادامه داد، اما جدا شدن قسمت شمالي آن، ضربه شديدي بود بر پيکر آذربايجان کهن و روحيه  تورکان غيرتمند آن، و همچنين باعث تضعيف نفوذ و موقعيت تورکهاي آذربايجان در ممالک محروسه قاجار شد. سرزمينهاي تحت حاکميت قاجار "ممالک محروسه قاجار" ناميده ميشد و از چهار مملکت مستقل و کاملا خودگردان، آزربایجان؛ خراسان و ... و چند ايالت، گيلان و... تشکيل شده بود.

بعد از شکست قاجار‌ها در مبارزه ضد استعماری علیه انگلیس و روسیه 
این  جغرافیای سیاسی بصورت امپراتوری ملل به زندان ملل غیر فارس تبدیل شد. دولت استعمار انگليس که موفق به تحميل قرارداد ننگين ۱۹۱۹ بر دولت قاجار نشده بود و از پيشرفت نتايج مشروطيت و شروع نهادينه شدن دمکراسي و همراهي احمد شاه با اين روند، شديدا نگران بود،يکي از اهداف انگليسي‌ها  با روي کار آوردن رضا پالاني از بين بردن حاکميت و نفوذ تورکها در ممالک محروسه بود. انگليسي‌ها صدها سال با تورکهاي عثماني، تورکان قاجار‌ و تورکان افشارحاکم در هند و... در نزاع بودند، و با توجه به سابقه تاريخي تورکان در خلق امپراتوري ها، در همه جا سعي ميکردند تا نفوذ تورکها را کم کنند تا آنها نتوانند زماني دوباره متحد شده و منافع استعمارگران غرب را تهديد کنند.


علاوه بر آن , در ممالک محروسه قاجار اين تورکان بودند که سرسختانه در مقابل نقشه هاي سلطه گرانه انگليس و روس مي ايستادند، مثلا قشقايي‌ها در جنوب، کلنل محمد تقي خان پسيان در خراسان، شیخ محمد خياباني در آذربايجان و ...
همچنين همه ايده هاي آزادي خواهي، سوسياليستي و ضد استعماري نيز، که در تضاد با اهداف امپرياليستي انگليس بود، هميشه از طرف تورکان مطرح ميشد، مثلا انقلاب مشروطيت، نهضت خياباني،....
 سیستم امپراطوری فدرال و عدالتمندانه قاجار‌ها و انقلاب باید فرو می‌ریخت تا  بدین وسیله  خیال غرب از خطر امپراتوری‌های بزرگ تورک  همچون عثمانی  ۶۰۰ ساله  ، قاجار‌ها - صفوی ها- افشار ها- ایلخانیان- اشکانیان - سلجوقیان-  اغ قویون‌ها -قارا قویون‌ها - خوارزم شاهیان- اتابکیان- خرمین خزر ها- ... برای همیشه راحت شود   و... لذا تورک ستيزي و محو آذربايجان مهمترين وظيفه اي بود که بر عهده رضا پالاني گذاشته شده بود.از نظر امنیتی برای غرب ساقط شدن  خطر حکومتی ترکان بود که  همیشه این نطفه در آزربایجان شکل میگرفت.
 در درجه دوم  ذخایر نفتی‌ الحواز و ذخایر سربسته نفتی گازی  خزر آزربایجان و دشت مغان - معادن فلزات و کشاورزی و از هم  مهمتر گمرک آزربایجان به اروپا - گاز ترکمنستان جنوبی (تورکمن صحرا ) همه و همه در یک مرکز‌  دست نشانده وابسته  به خود جمع کرده و استعمار  میکرد .

 در درجه سوم, با دست نشانده ای بنام فارس و در یک مرکز‌ ساختگی بنام ایران (به جای ممالک قاجار)  میتواند هم آبهای گرم را براحتی کنترل کند و هم  گذرگاه مهم انرژی  را  زیر نظر خود بگیرد در کنار این میتواند  تماماً بر منطقه از طریق یک دولت دست نشانده ا‌ش  فارس‌ (چه با پهلوی چه با خمینی)بر وطن و ثروت‌های چندین ملت حاکم شود. (استعمار نوین)

 همه نقشه‌ها توسط انگليسي‌ها و ایدئولوژیستهای پان فارسیسم کشيده ميشد و رضا پالاني آنها را اجرا ميکرد در شناسنامه رضا میرپنج  ملقب به رضا قلدر( به دلیل  شرارت) یا رضا سفّاک - رضا پالانی  بود به دلیل بیسوادی  برای هیچ کاری استعداد نداشت ، دایی رضا خان  فردی خادم به دولت امپراتوری قاجار بود به کمک دایی مادرش وارد کارآگاه لباسدوزی افسران قشون‌ قاجار شد ولی‌ بدلیل شرارت  بیرون اندخته شد دوباره توسط همان دایی خویش در اصطبل هلندی‌ها  کار پیدا کرد رضا خان در سفارت هلندی‌ها  اصطبل دار  وقشوو کش ( تمیز کننده ) اسب‌ها, بعدها جیلو کش اسب‌های دیپلمات‌ها (دهان کش ورهبر اسب حامل سوار مقام معروف سیاسی در مراسم سیاسی  و تشریفاتی ) را بر عهده داشت .
در همان سفارت با جاسوسان انگلیس آشنا شد şناگهان بدون مراتب قانونی  به کمک و فشار نفوذی‌های انگلیس مانند یک سرباز قزاق (دسته‌ای از قشون قاجار که مهارت‌های حرفه‌ای رزمی تعلیم میدید)وارد شد و بدون طی‌ کردن مراتب نظامی در دربار شاه به درجات ارتشی رسید و‌ به نزدیکترین شخص به احمد شاه تبدیل شد.

 بعد از چندین سال از مرگ رضا پالانی معلوم شد که نقشه ایجاد ایران و انتخاب رضا خان به عنوان فرد مورد نظر و نزدیک کردن وی به شاه ازسالها قبل از طرف غرب برنامه‌ ریزی شده بود.
چگونه برنامه کودتا ۱۲۹۹ باید اجرا شود!  حاکمیت دست‌ نشانده و صادق چه کسی‌ خواهد بود ! ترکها چگونه باید ازصحنه سیاست پایین آورده شود ! خطر‌های احتمالی‌ از ایجاد مجدد امپراتوری تورک چگونه گرفته شود خواهد آمد! درصورت لزوم چگونه حذف خواهد شد ... همه اینها از زمان جلوس احمد شاه قاجار از طرف انگلیس پریزی شده بود.
 بدین منظور  به قومی کم جمعیت و مهاجر فارس را که برای غرب  قابل کنترل  و همیشه خدمتگزار بود رل اصلی‌ این پروژه استعماری "ایران" را دادند  فارس را حاکم  وابسته  و زیر کنترل خود  دراین امپراتوری کردند.
با ترتيب دادن کودتايي در سوم اسفند سال ۱۲۹۹ دست نشانده خود، رضا پالاني، مهتر سابق سفارت انگليس در تهران، را بر اريکه قدرت نشاندند و حاکميت را به اقليت فارس منتقل کردند
بریتانیا با هماهنگی ژنرال آيرون‌سايد (فرمانده قواي انگليسي در ايران)، اردشير جي، رضاخان (فرمانده آتریاد همدان) و سيدضياءالدين طباطبايي، كودتایی در روز سوم اسفند سال ۱۲۹۹ش به پا می‌کند و تهران به دست آتریاد همدان فتح می‌شود. اموال دولتیان به نفع نظامیان مصادر می گردد.طبق يادداشتهاي آن زمان، فقط ۸% جمعيت ممالک محروسه را اقليت فارس که تا آن زمان تاجيک ناميده ميشدند، تشکيل ميدادند. با شروع حکومت دست نشانده رضا پالاني ممالک محروسه دربست در اختيار انگليس قرار گرفت.
 آزربایجان جنوبی از ۱۵ دسامبر ۱۹۲۵ (۱۲۹۹ش) تا به امروززیر اشغال ایران می‌باشد.پس از سال ۱۹۲۵(۱۲۹۹ش) و لغو کشور ممالک محروسه قاجار و تشکيل دولت باسمه‌ای و قلابی ايران توسط رضاخان پهلوی  آزربایجان جنوبی به زور سرنيزه به کشور شاهنشاهی ايران الحاق گرديد.
نام ایران فقط در تاریخ شاهنامه و  بعد از آن در مجلس رضا خان  شنیده شد که فردوسی‌ در تخیلات خود ایران را وطن فارس‌ها میدید  و  همیشه در داستان‌های شاهنامه ، ایران تخیلی فردوسی‌ با آزربایجان و توران و عرب‌ها در جنگ و نفرت پراکنی است.بعد در تقسیم بندی اداره چنگیز خان در امپراطوری مغول به عنوان فلات ایران (که آزربایجان الاحواز تورکمنستان و بلوچستان جز آن نیست) به مدت ۱۰ سال استفاده عامیانه (نه رسمی‌) شد ونام "ایران" هرگز اسم مملکت یا وطن ملل غیر فارس و حتی تا ۸۰ سال  قبل وطن خود فارس هم  نبود است.
تا آمدن رضا  پالانی در تاریخ کشوری یا ملتی بنام ایران یا ایرانی‌  وجود خارجی‌ یا علمی‌ نداشته است . بعد از انحلال سلسله قاجار، رضا  پالانی اول اسم  پرشیا را برمالک محروسه قاجار نهاد ولی‌ انقدر عصیان و سرصدا بلند شد که آنرا  به "ممالک محروسه پهلوي" تغيير نام داد ولی‌ دوباره مخالفت‌ها و مبارزات ملی‌ ملل غیر فارس شدت گرفت و آنرا دوباره  با "ممالک محروسه ایران" عوض کرد و بعد  از سرکوب مخالفان کلمه  "ممالک محروسه" ر ا از اول آن برداشت  و طوری تبلیغ میکرد که ایران و پرشیا دو مفهوم جدا را می‌رساند در حالی‌ که هردوحاکمیت را از آن فارس‌ها  میکرد.بنا به اعترافات خودشان ایران نام وطن  فارس‌ها و پرشین نام ملیت  فارس‌هاست .
برخلاف فردوسی‌ که خود بانی‌ این کلمه" ایران" است همه فارس‌ها شونیست و توسعه طلب بوده  با خیال پرستی همه خاورمیانه را ایران مینامند  فارس‌ها در افسانه شاهنامه  ایران را وطن خود میدانند ولی‌ همیشه در همین شاهنامه با ترکان و توران( آزربایجان ) درجنگند یعنی‌ اینکه حتی در توهمات رمانی  فردوسی  هم, ایران آزربایجان را  شامل نمیشود. و بعد از چندين سال جنگ بر عليه حکومت هاي خودگردان ممالک محروسه، و از بين بردن آنها، در سال ۱۹۳۶ اسم "ايران" را که از لابلاي افسانه هاي شاهنامه پيدا کرده بودند بر روي ممالک محروسه گذاشتند.



در دوران محمد تقی خان فراهانی تلاش شد که نام  ایران را به مانند لقب پادشاه  (پادشاه آزربایجان،شاهنشاه همایونی ایران،سلطان  هندوستان و عراق عجم و عرب )در مراسم‌های تشریفاتی استفاده کنن  بعد از چاپ ۲ پول  به نام شاهنشاه  ایران مهد عالیا آنرا به شاهنشاه قاجاریه برگرداند .
کشوری که امروزه ایران نامیده می شود از اعصار قدیم محل سکونت چندین ملیت ومخصوصاً  تمدن تورکها  وعربها  بوده است. قبل از آمدن آریائی زبانان به این فلات، سومر ها، ایلام ها، قوتی ها، اورارتوها وغیره در اینجا ساکن بوده و صاحبین اصلی آن می باشند.ترکهای آذربایجان وارثین طبیعی ترکهای سومر می باشند که هزاران سال در این مناطق زندگی کرده  امپراتوریها تشکیل دادند.بعد از اسلام آنها  از زمان شکست ساسانی بدست عرب تماما متلاشی شده و به منطق تاجیکستان و افغانستان امروزی رفته بودند ولی‌ بعد از امپراتوری صفوی آنها  دسته دسته به طرف غربی  فلات وارد شدند .
 در حقیقت  ایرانی‌‌ها یا همان  فارس‌ها از طایفه‌های تاجیک افغانی هستند که در زمان کریم  خان و ۷ سال حکومت افغانی‌ها وارد منطقه کویری لوت شدند  کویری که حتی اسمش تورکی است ( لوت:لخت )


وقتی‌امپراتوری قاجار  بدست رضا افتاد,به زندان ملل تبدیل شد. تنها کشوری و ملیتی که  بعد از سالها از زندان ایران  توانست رهایی یابد  ملت عرب در جغرافیای بحرین بود.
 رضا  پالانی با توجه به به ساختار امپراتوری و چندین مملکتی بودن و سیاسی بودن این جغرافیا,شروع به  یکسان سازی  و ساختن ۱ دولت ۱ ملت ۱ زبان کرد علتش هم همانطور که در بالا ذکر کردیم سرازیر شدن نفت الاحواز و انرژی مناطق آزربایجان به غرب و اهمیت ژئوپلیتیکی و امنیت انرژی غرب بود که بدست نوکرشان فارسها (دیروز پهلوی‌ها امروز خمینی ها)باید اجرا میشد. ولی‌ اجرا کردن پروژه "ایران سازی " و "ایرانی سازی "برای ۷۳% جمعیت(  ملل غیر فارس) اسیر آسان و کم هزینه  نبود. با ایجاد  کشورایران و آمدن رضا میرپنج زبان تورکی در مدارس، ادارات، ارتش، دادگاه و تمامی جلسات رسمی و دولتی ممنوع، اسامی شهرها و اماکن تاریخی تغییر، اسامی تورکی، کتابهای تورکی وغیره قدغن شده، سیاست شدید آسیمیله تطبیق شده و می شود. براي هويت زدايي از تورکان ، زبان فارسي را که زبان مردم اقليت بود رسمي کردند.
 آموزش به زبان تورکي را ممنوع، آثار باستاني تورکان را نابود، چاپ و داشتن کتب تورکي را ممنوع؛ تاريخ تورکان و ايران را کلا جعل,  کشتار فیزیکی‌  ، ایجاد نفرت از ملیت  ، ایجاد ترمین‌های جدید هویتی و پیوند زدن ملیت‌ها به فارس‌ها(قوم- آذری - عرب زبان - تورک زبان- لباس محلی - زبان محلی ) ،  بدنام کردن شخصیت‌ها  و حکمرانان تورک همچون افترا زدن به قاجار‌ها ,ممنوع کردن تمام حقوق موزیک مادری- لباس ملی‌ ...و صدها کار غير انساني ديگر در اين راستا انجام دادند.

فارس‌ها با پرداخت هزینه‌های هنگفت (نفت الاحواز و انرژی  آزربایجان )برای تاریخ سازی و هویت سازی برای خودشان و یکسان سازی ملل متفاوت در منطقه ,دست به ایجاد هویت‌های من دراوردی (آذری‌,ترک زبان ، ترک تبار)کردند ، شوونیستهای فارس با تخریب با کتمان آثار تاریخی قدیم و جعل هویت آذ- اَر (قهرمان آذ) و آذ‌ اَر- ی که همیشه ازطرف تاریخ نگاران به عنوان زبان تورکی به کار برده شده است را به زبان پهلوی پیوند زده و ادعا می کنند که زبان قدیم آذربایجانیها پهلوی بوده و تورکی بعدها به آزربایجان تحمیل شده است(هویت جعلی آذری‌).
 شوونیستهای فارس در ادامه این ادعای خود گاه می گویند که چنگیزخان زبان آذربایجان را تغییر داده و گاه تبلیغ می کنند که شاه اسماعیل صفوی به آذربایجان ترکی آورده است و یا باز هم می نویسند که امپراتوری عثمانی طی دو هفته اشغال تبریز زبان آذربایجان را تغییر داده ترکی کرده است.(هویت جعلی ترک زبان در ایران) یا اینکه تورک‌ها همه از اسیا میانه به این فلات و قفقاز مهاجرت کرده اند مهاجرت کرده اند (هویت جعلی ترک تبار).

این تناقض گوئی و لکنت تاریخی شوونیستهای فارس پوچی ادعاهایشان را به راحتی‌ برای هر شخص آگاه اثبات می کند.

در مقابل انکار و برچیدن هویت و ملیت  ملل غیر فارس و نابود کردن وطن  ملت‌ها  باید جای خالی‌ برچیده‌هایش را با یک هویت و ایدئولوژی جعلی و وطن قلابی پر میکردند برای این کار ايدئولوژي موهوم و بي اساس آرياگرايي را نيز از همين دوران وارد ايران کردند.

 با اجير کردن دهها مزدور، براي قوم موهوم آریایی تاريخي ۲۵۰۰ ساله با شکوه! نویسنده و در جهت ضدیت با دین  اسلام، عقاید زرتشتی گری را برجسته نمودند تا به حاکميت نامشروع و دست نشانده آنها مشروعيت تاريخي درست کنند.  تا زمان محمد نیم پهلوی فقط مشغول تخریب آثار تاریخی‌ و هویتی ملل دیگر بودند تا اینکه نیم پهلوی  به کمک دانشگاه شیکاگو تخت جمشید را  در ۹ ماه بنا کرد و‌ ادعای تاریخ جعلی ۲۵۰۰ ساله رسمیت داده شد و تاریخ ۷۰۰۰ سال تورک‌ها عرب‌ها بلوچ‌ها از کتابها  و مناطق زیستی‌ آنها  حذف می‌گردید .در تاریخ جعلی تاریخ قبل از۲۵۰۰ ساله را حذف کردند  سومر ها، ایلام ها، قوتی ها، اورارتوها را انکار کردند بدا ز ۲۵۰۰ ساله هم  امپراطوری‌های ۱۲۰۰ ساله   تورک‌ها و تاریخ‌های ملل را  یا با نام مهاجر -بی‌ کفایت - .. بدنام کردند یا با نام فارس جعل کردند


بااینکه تبلیغات ضد تورک و ضدعرب فارس‌ه از شعوبیه آغاز و ید طولائی دارد ولی با پهلوی‌ها شکل مدرن و سیستماتیک بخود گرفته، تبلیغات شدت گرفت. از همین دوران ملل غیرفارس آشکارا تحقیر می شوند. ترکها به خاطر اینکه اکثریت را تشکیل می دهند مورد هجوم بیشتری قرارگرفته اند.
سیاست آسیمیلاسیون تحت اصطلاح‌های جعلی "ایران مدرن"  "ملیت‌ ایرانی "ملت‌ ایران" وشعار تقدیس داده شده همچون آیات قران "تمامیت ارضی ایران" ملل غیرفارس را به اسارت درآورده است.
 سياست آسيميلاسيون رژيم شاهنشاهی موجب شد که مردم آذربايجان پس از انقلاب‌های مشروطه و خيابانی به قيامهای ملی در سال ۱۹۴۵ و ۱۹۷۹ بپردازند. در هر دو مورد آذربايجان موفق به تشکيل حکومت ملی گرديد ولی حکومت‌های فوق با کمک نيروهای خارجی توسط رژيم سرنگون گرديد. رژيم شاه پس از مغلوبيت حکومت ملی آذربايجان در سال ۱۹۴۶ به نسل کشی آذربايجانيها پرداخت. 
در عرض چند روز بيش از ۵۰ هزار نفر اعدام گرديد و بيش از ۲۰۰ هزار نفر از آزاديخواهان به مناطق کويری مرکز ايران تبعيد گرديدند و يا زندانی شدند. ۳۰ هزار نفر از آزاديخواهان مجبور به مهاجرت شدند. در سال ۱۹۷۹ نيز آذربايجان به قيام عليه رژيم دست زد و تحت رهبری حزب خلق مسلمان آذربايجان موفق به تشکيل حکومت تقريبا خود مختار گرديد ولی اين بار نيز نظاميان جمهوری اسلامی توانستند به زور اسلحه حق تعين سرنوشت آذربايجان را پايمال نمايند.
یعنی‌ بطور خلاصه ملت تورک آزربایجان بعد تجزیه آزربایجان به دو نیمه  شمالی- جنوبی و  بعد  زندانی شدن در زندانی بنام کشور ایران یک لحظه مبارزات رهای از اشغال و برپایی تمامیت ارضی آزربایجان را متوقف نکرد طی‌ ۱۰۰ سال ۴ انقلاب فقط در آزربایجان جنوبی (حرکت انقلاب مشروطه برای دموکراسی در قاجار و ایجاد فدرالیسم تحت نام انجمن‌های ایالتی‌ ولایتی - دولت آزادیستان خیابانی - دولت جمهوری آزربایجان در ۱۳۲۴ - حرکت خلق مسلمان در ۱۳۵۸ )  نمونه این مبارزات به حق ملت تورک در آزربایجان و رفع  اشغال ایران بوده است.و اگر حرکت آزادی خواهانه ملل مخصوصاً آزربایجان را تعقیب کنیم میبینیم که این انقلاب‌ها سیر تکاملی به سمت استقلال ملی‌ ملل و آزربایجان و ویران کردن عجوبه ایران داشته است .
   آراز آتاخان پاییز ۱۳۹۰